سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  هفته نامه دانشجویی روایت 57
[ و او را از ایمان پرسیدند ، فرمود : ] ایمان بر چهار پایه استوار است ، بر شکیبایى ، و یقین و داد و جهاد . و شکیبایى را چهار شاخه است : آرزومند بودن ، و ترسیدن ، و پارسایى و چشم امید داشتن . پس آن که مشتاق بهشت بود ، شهوتها را از دل زدود ، و آن که از دوزخ ترسید ، از آنچه حرام است دورى گزید ، و آن که ناخواهان دنیا بود ، مصیبتها بر وى آسان نمود ، و آن که مرگ را چشم داشت ، در کارهاى نیک پاى پیش گذاشت . و یقین بر چهار شعبه است : بر بینایى زیرکانه ، و دریافت عالمانه و پند گرفتن از گذشت زمان و رفتن به روش پیشینیان . پس آن که زیرکانه دید حکمت بر وى آشکار گردید ، و آن را که حکمت آشکار گردید عبرت آموخت ، و آن که عبرت آموخت چنان است که با پیشینیان زندگى را در نوردید . و عدل بر چهار شعبه است : بر فهمى ژرف نگرنده ، و دانشى پى به حقیقت برنده ، و نیکو داورى فرمودن ، و در بردبارى استوار بودن . پس آن که فهمید به ژرفاى دانش رسید و آنکه به ژرفاى دانش رسید از آبشخور شریعت سیراب گردید ، و آن که بردبار بود ، تقصیر نکرد و میان مردم با نیکنامى زندگى نمود . و جهاد بر چهار شعبه است : به کار نیک وادار نمودن ، و از کار زشت منع فرمودن . و پایدارى در پیکار با دشمنان ، و دشمنى با فاسقان . پس آن که به کار نیک واداشت ، پشت مؤمنان را استوار داشت ، و آن که از کار زشت منع فرمود بینى منافقان را به خاک سود ، و آن که در پیکار با دشمنان پایدار بود ، حقى را که بر گردن دارد ادا نمود ، و آن که با فاسقان دشمن بود و براى خدا به خشم آید ، خدا به خاطر او خشم آورد و روز رستاخیز وى را خشنود نماید . و کفر بر چهار ستون پایدار است : پى وهم رفتن و خصومت کردن و از راه حق به دیگر سو گردیدن و دشمنى ورزیدن . پس آن که پى وهم گرفت به حق بازنگشت ، و آن که از نادانى فراوان ، خصومت ورزید ، از دیدن حق کور گشت ، و آن که از راه حق به دیگر سو شد ، نیکویى را زشت و زشتى را نیکویى دید و مست گمراهى گردید ، و آن که دشمنى ورزید راهها برایش دشوار شد و کارش سخت و برون شو کار ناپایدار . و شک بر چهار شعبه است : در گفتار جدال نمودن و ترسیدن و دو دل بودن ، و تسلیم حادثه‏هاى روزگار گردیدن . پس آن که جدال را عادت خود کرد ، خویش را از تاریکى شبهت برون نیاورد ، و آن که از هر چیز که پیش رویش آمد ترسید ، پیوسته واپس خزید ، و آن که دو دل بود پى شیطان او را بسود ، و آن که به تباهى دنیا و آخرت گردن نهاد هر دو جهانش را به باد داد . [ و پس از این سخن گفتارى بود که از بیم درازى و برون شدن از روش کارى که در این کتاب مقصود است نیاوردیم . ] [نهج البلاغه]
درباره ما
هفته نامه دانشجویی روایت 57
مدیر وبلاگ : سیزده 57[244]
نویسندگان وبلاگ :
13 57[2]

سلام .... دانشجویان دانشگاه های شیراز هستیم از اونایی که کشته مرده ی گفتمان انقلاب و حضرت روح الله هستند . سربازان ولایتی هستیم که به زعممون هنوز جمهوری اسلامی اون چیزی که انقلاب اسلامی می خواست نشده ،پس هرجا انحرافی ببینیم فریاد می زنیم ، به عبارت بهتر نقد حاکمان بدون نفی حاکمیت ...... _____________________ _____________________ مدیر مسئول و صاحب امتیاز: محمد حسین رئیسی _____________________ زیر نطر شورای سردبیری و هیئت تحریریه:علی جعفری، مصطفی نمازیان، محمد زارع ،مجتبی ایزدیان _____________________ همکاران: سجاد آزمند، امین رشیدی، غلامعلی سعادت، محمد دژکام _____________________ مدیر وبلاگ: سید حسین مطلبی پور _____________________ پیام کوتاه: 09176343500 ____________________ ایمیل:mag_1357@yahoo.com
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

لوگوی نشریه
هفته نامه دانشجویی روایت 57
بایگانی موضوعی مطالب
اخبار[36] . مقاله[32] . یادداشت هفته[17] . متفرقه[16] . پیام ولایت[7] . معرفی شهید[7] . معرفی کتاب[5] . خاکی تر از خاک[5] . جریانشناسی[4] . خاکی تر از خاک[3] . مطالبات رهبری[2] . متفرقه[ . معرفی کتاب .
بایگانی
پیش شماره
شماره اول
شماره دوم
شماره سوم
شماره چهارم
شماره پنجم
شماره شش
شماره هفتم
شماره هشتم
شماره نهم
شماره دهم
شماره یازدهم
شماره دوازدهم
شماره سیزدهم
شماره چهاردهم
شماره پانزدهم
شماره شانزدهم
شماره هفدهم
شماره هجدهم
شماره نوزدهم
شماره بیستم
شماره بیست و یکم
شماره آخر سیزده پنجاه و هفت
لوگوی دوستان











موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   سیزده 57  

عنوان متن دخالت کانونهای استعماری در انحرافات مشروطه و مشروطه خواهان (13) چهارشنبه 87 اسفند 14  ساعت 9:43 صبح

دخالت کانون‌های استعماری در انحرافات مشروطه و مشروطه خواهان

اشاره: این آقای جریان شناس ما یه مدت طولانی بود روزی که باید مطلبش رو می رسوند یا مریض می شد یا اینترنت دم دستش نبود یا یادش رفته بود بنویسه و ... بالاخره خدا لطف کرد و این هفته مطلبش رسید! اگه دیگه تنبلی نکنه قول می دیم که انشاا... ستون جریان شناسی رو دوباره با قوت ادامه بدیم. البته به دلیل تقاضای دوستان از مشروطیت به سرعت خواهیم گذشت (فقط در همین شماره به آن خواهیم پرداخت) و به انقلاب اسلامی ایران خواهیم رسید.

در شماره های گذشته 1357 عرض شد که بررسی فراز و فرود مشروطه به عنوان حرکتی مردمی دینی برای تاسیس عدالتخانه و پایان دادن به بی عدالتی و رنج مردم ، مقدمه بررسی انقلاب اسلامی است. آسیب شناسی مشروطه و جریان هایی که در آن فعال بوده اند امروز ما را یاری میدهد که از سرنوشت شوم مشروطه خواهان ناآگاه و علمای بزرگی که پشیمانی خود را از همراهی با این حرکت درست که به انحراف کشیده شد ، در انتها ابراز داشتند ، درس بگیریم .

نکته مهم در فراز و فرود مشروطه این است که بسترهای فکری آن زمینه‌ای را فراهم می‌کند که کانون‌های خارجی بتوانند نفوذ کنند. یعنی بدون این بسترهای فکری نفوذ کانون‌های خارجی امکان‌پذیر نیست. مسلم است که اگر بخواهیم انقلاب مشروطه را صرفاً بر اساس جریان‌های فکری بررسی کنیم و نقش قدرت‌های استعماری را، که بسیار مؤثر بودند در تحولات آن روز، نادیده بگیریم بحث ما بحث ناقصی خواهد بود و به ارائه یک تصویر واقع‌گرایانه از آن‌چه بر ما رفت در دوران انقلاب مشروطه، و سرانجام منجر شد به تأسیس سلطنت پهلوی، نخواهد انجامید.

ما در بررسی مرحله اوّل انقلاب مشروطه، که منجر به صدور فرمان مشروطه توسط مظفرالدین‌شاه شد، مشکل زیادی نداریم. و در واقع می‌توان گفت که انقلاب مشروطه انجام شد. مردم به خواست‌های‌شان رسیدند. در آن زمان هم بین علما اختلاف جدّی نمی‌بینیم. افرادی مثل مرحوم آقا شیخ فضل‌الله نوری، افرادی مثل مرحوم آخوند ملا قربانعلی زنجانی، که چهره‌های شاخصی بودند که بعدها متهم شدند به ضدیت با مشروطه، از فعالین درجه اوّل نهضت مشروطیت در آن دوران‌اند. ولی بعد از فوت مظفرالدین‌شاه و در زمانی که در واقع حکومت مشروطه در ایران مستقر شده، با روی کار آمدن محمدعلی شاه شاهد یک سری تحریکات و توطئه‌ها هستیم که بر علما و روحانیون ما، روشنفکران ما و مجموعه نیروهایی که فعال بودند و سیاسی بودند تأثیر می‌گذارد و منجر به تشنج در فضای سیاسی جامعه و ستیز و درگیری محمدعلی شاه با مجلس و در نهایت انحلال مجلس می‌شود و جریان دیگری آغاز می‌شود که سرانجام با فتح یا «اشغال» تهران، توسط نیروهای شمال و جنوب، نیروهای بختیاری که از جنوب و نیروهای سپهدار تنکابنی که از شمال آمده بودند با حمایت‌های مالی مشخص، منجر به پناهندگی محمدعلی شاه به سفارت روسیه می‌شود. و در واقع انگلیسی‌ها موفق می‌شوند احمد شاه کودک و صغیر را پادشاه کنند و حکومت ایران را به دست عوامل خودشان بدهند. در دوران احمد شاه بسترها و فضاسازی‌های لازم را انجام دهند برای استقرار آن حکومتی که «حکومت دست‌نشانده» می‌نامیم. ما حکومت قاجاریه را به عنوان حکومت سنتی می‌شناسیم مثل حکومت امپراتوری چند هزار ساله چین، مثل حکومت گورکانی هند (تیموریان یا آل بابر که اروپایی‌ها به آن‌ها «مغولان هند» می‌گویند)، مثل حکومت عثمانی. انگلیسی‌ها در دوران استعماری به‌تدریج بساط همه این حکومت‌ها را جمع کردند. این حکومت‌ها «حکومت دست‌نشانده» نبودند هر چند استعمار در آن‌ها نفوذ کرده بود.

در ایران، به خصوص از دوره مظفرالدین‌شاه این نفوذ استعمار گسترش پیدا کرد. ولی حکومتی را که انگلیسی‌ها پس از این تمهیدات پس از خلع محمدعلی شاه و در دوره احمد شاه زمینه‌های استقرار آن را فراهم کردند و در سال 1304 ش. آن را رسماً به عنوان حکومت پهلوی مستقر کردند، حکومتی است که ما آن را در قالب مدل‌های کلاسیک حکومت‌های دست‌نشانده یا  «دولت‌های عروسکی» یا «دولت‌های دست ساز» یا «دولت‌های مصنوع» می‌توانیم تعریف بکنیم و هدف نیز همان بود. برای این‌که ما مدل حکومت رضا شاهی را به عنوان چنین حکومتی بررسی کنیم مستندات و مدارک کافی در اختیار است.

از تمام ابزارهای خودشان هم استفاده کردند از جمله نفوذ در بیوت علما. ما فرضاً می‌بینیم فردی مثل سید اسدالله خرقانی را به نجف می‌فرستند و او نبض بیت آخوند خراسانی را به دست می‌گیرد. آخوند خراسانی یکی از چهار مرجع بزرگ آن زمان بود در کنار آقا شیخ عبدالله مازندرانی و آقا میرزا حسین خلیلی تهرانی و آقا سید کاظم یزدی (صاحب عروه)؛ که در میان آن‌ها مقبولیت و مرجعیت آخوند خراسانی بیش‌تر بود. آخوند خراسانی را ما می‌توانیم به تعبیری رهبر نهضت مشروطیت بدانیم. ولی آن‌ها با فرستادن افرادی مثل سید اسدالله خرقانی بیت آخوند خراسانی را به دست گرفتند. نفوذ خرقانی آن‌قدر گسترده بوده که به خودش اجازه می‌داده از سوی آخوند خراسانی نامه‌نگاری کند و حتی جعلیاتی را از قول آخوند پخش کند. مثلاً، جعلیاتی که علیه مرحوم آقا شیخ فضل‌الله نوری پخش شده بود دال بر مرتد یا مفسد بودن ایشان (” نوری مفسد، متابعتش حراموغیره) و منسوب بود به آخوند خراسانی و سایر مراجع ثلاث، سرنخ این جعلیات به کانون‌های سری برمی‌گردد که در نجف نفوذ کرده بودند. اگر مجموعه اسناد معاضدالسلطنه پیرنیا را مطالعه کنید، که آقای ایرج افشار با عنوان مبارزه با محمدعلی شاه آن را چاپ کرده، می‌بینید که این انجمن‌های سری تا چه حد در بین طلاب نجف نفوذ و کار کرده بودند. و بعد از مشروطه، زمانی که بر خر مراد سوار می‌شوند، همین طلاب عرصه را به شدت بر آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی تنگ می‌کنند. شیخ فضل‌الله نوری را دار زدند به خاطر این‌که مرحوم آخوند خراسانی در ایران مستقر نشود؛ زیرا پس از فتح تهران مرحوم آخوند می‌خواست به همراه ابواب جمعی‌اش حرکت کند و به تهران بیاید که خبر دار زدن مرحوم شیخ فضل‌الله نوری را می‌دهند و ایشان به شدت متأثر می‌شود و از حرکت به تهران منصرف می‌شود. و بعد فضایی ایجاد می‌کنند که آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی را به شدت منزوی می‌کنند. مرحوم آقا شیخ عبدالله مازندرانی در نامه‌ای که به حاج محمدعلی تاجر بادامچی تبریزی نوشته می‌نویسد توسط این‌گونه طلاب منحرف یا نفوذی، بر اساس بسترهای فکری تجددگرایی افراطی، فضایی درست کرده‌اند که من و جناب آخوند به جان خودمان بیمناکیم. یعنی رهبران بزرگ انقلاب مشروطیت چنین پایان غم‌انگیزی پیدا می‌کنند و کشور ما هم چنین سرنوشت غم‌انگیزی پیدا می‌کند. و در نهایت هم مرحوم آخوند به آن وضع مشکوک فوت می‌کنند و در واقع احتمال شهادت ایشان خیلی جدّی مطرح است .

در آن زمان روحانیون را به سه گروه تقسیم می‌کنیم: علما (که شامل مراجع و مجتهدین می‌شود)، وعاظ و طلاب. در بین علما نفوذ بسیار اندک بود. ما تقریباً دو مجتهد را می‌شناسیم که با این گروه‌های تجددگرای افراطی مرتبط بودند. یکی آقا سید اسدالله خرقانی است و دیگری شیخ ابراهیم زنجانی. هر دو قطعاً درجه اجتهاد داشتند و هر دو هم وابسته به انجمن‌های سری و محافل ماسونی بودند. این کانون‌های سری سید اسدالله خرقانی را به نجف می‌فرستند و شیخ ابراهیم زنجانی به عنوان نماینده مجلس اوّل در تهران مستقر می‌شود.

در بین وعاظ و طلاب نفوذ انجمن‌های سری و تجددگرایان افراطی بیش‌تر است. ما در انقلاب مشروطه وعاظ بزرگی داشتیم مثل مرحوم حاج شیخ مهدی سلطان‌المتکلمین که در واقع زبان گویای مراجع ثلاث در انقلاب مشروطیت است. زبان مرحوم آخوند خراسانی است و منبرهای او از موتورهای انقلاب مشروطه است. در تاریخنگاری دوره پهلوی جایگاه تاریخی سلطان‌المتکلمین را مصادره کرده‌اند به‌نام میرزا نصرالله بهشتی معروف به ملک‌المتکلمین. نفوذ مرحوم سلطان‌المتکلمین در حدی است که در مراسم گشایش مجلس اوّل، در مدرسه عالی نظام، او به عنوان نماینده و سخنگوی ملّت، بعد از صدراعظم، سخنرانی می‌کند. ولی همین نطق ایشان را در بعضی تواریخ مشروطه به‌نام میرزا نصرالله بهشتی ملک‌المتکلمین ثبت کرده‌اند در حالی‌که ما امروزه می‌دانیم که ملک‌المتکلمین بابی ازلی بوده و فردی بدنام و مشهور به فساد مالی بوده است. ملک‌المتکلمین آدم سالمی نبود. وابسته به کانون‌های معینی بود. به هند رفت و قرار بود روزنامه حبل‌المتین را او منتشر کند. ولی مقاله‌ای موهن منتشر کرد که منجر به شورش مسلمانان بمبئی علیه او شد و مجبور به فرار از هند و بازگشت به ایران شد. سید جمال واعظ و ملک‌المتکلمین هر دو بابی ازلی بودند ولی در تحریف تاریخ مشروطه این‌ها را جایگزین وعاظ متنفذی مانند شیخ مهدی سلطان‌المتکلمین و شیخ محمد سلطان‌المحققین کردند.

در شماره های آینده جایگاه انقلاب اسلامی ایران در جهان معاصر و ایران آن روز را بررسی خواهیم کرد و انشاء الله در پایان از این مرور حوادث و علت ها به نقطه ای برسیم که آسیب شناسی این دوران و کسب این تجربه ها که خون ها و اموال و هستی های زیادی بر پای آن نابود شده است ، به کار امروز ما بخورد . دیگر شیخ فضل الهی را به دار نکشیم و عالمی مجاهد را دستان قلدری قزاق رها نکنیم و فرومایگان و علمای فاسد حقیر که در واقع عالم نیستند و گرگی در لباس میشند ، بر مسند ننشانیم .

تاریخ را از این زاویه خواندن و مباحثه کردن و عبرت گرفتن ، عبادت است و شامل ندای الهی ” اولو الابصار و صاحبان بصیرت“ گردیدن . انشاء الله

 

 

 



  • کلمات کلیدی : جریانشناسی
  •   نظرات شما  ( )


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    پاسخی به یک منتقد
    هوشیار باشیم ! نقض قانون با شعار دفاع از قانون .
    [عناوین آرشیوشده]


     

    Powered by : پارسی بلاگ
    Template Designed By : MehDJ