نویسنده مطالب زیر: سیزده 57
پشت صحنه 14
|
سه شنبه 87 اسفند 20 ساعت 9:30 عصر |
¨ گذشت اون زمانی که هم مدیر مسئول بودیم هم صاحب امتیاز! الحق که درست گفتن هر کی خربزه می خوره پای لرزشم می شینه. شورای نظارت بر نشریات ترتیبمون رو داد! می گفتن چرا اون عکس معروف خانم ابتکار رو زدی تو نشریت؟! هر چی می گفتم برادر! این عکس ها تو سایت های رسمی هست؛ همه می زنن تو نشریاتشون و ... هیچی، انگار داشتیم گازوئیل می زدیم! رئیس شورا گفت پاشو برو بیرون، کفایت مذاکرات اعلام می شه! نذاشتن لا اقل جوابشون رو بدیم. اون موقع که اومدم بیرون گفتم کارمون تمومه، توقیف شدیم، ولی بعد خبردار شدم که 6 ماه از مدیرمسئولی برکنار شدم. اگه حواستون جمع بوده باشه از چند مدت پیش تو شناسنامه ی نشریه اسم فرشید جعفری به علی جعفری تغییر پیدا کرد، به نظر تون امکان داره این اتفاق این دفعه در مورد من تکرار بشه؟!...
¨ پنجشنبه شب قرار بود آقای خاتمی تو مسجد قبا صحبت کنه. من و علی جعفری و غلامعلی سعادتم رفتیم. از همون اول کلیک کردن رو ما. چارچشمی می پاییدنمون؛ ما بدبخت هم فقط رفته بودیم که ببینیم آقای خاتمی چی می خواد بگه؟ سه چار تا طلبه با ریش بلند مامور کرده بودن که همین طور پشت سر ما بیان، مامور مخصوص حاکم بزرگ، میتیکمان دیگه از دست ما عصبانی شده بود. چون ما سه تا با وجود اینکه هیچ برنامه ای نداشتیم وقتی دیدیم اینا رو ما حساسند تصمیم گرفتیم بذاریمشون سر کار، هی الکی می رفتیم این ور و اون ور تا مامورا هم الکی بترسن و بیان دنبال ما. سرتون رو درد نیارم، آقای خاتمی آخرش نیومد، ما هم دست از پا درازتر بر گشتیم. سر راه رفتیم هتل پارس که محل اسکان آقای خاتمی بود، گفتیم شاید خبری باشه، یهو آقای انصاری لاری –استاندار فارس دولت آقای خاتمی- رو دیدیم. از الطاف بی کران ایشان برخوردار شده و 4 تا کارت ورود به جلسه ی بسیار خصوصی آقای خاتمی که قرار بود صبح جمعه برگزار بشه رو ازشون گرفتیم. فردا صبح هم ما سه تا با مصطفی نمازیان رفتیم تو جلسه که اون اتفاقات عجیب افتاد که تو صفحه ی اخبار بهش اشاره کردیم ...
|
|
|
نظرات شما ( ) |
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
|