سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  هفته نامه دانشجویی روایت 57
دل، سرچشمه حکمت است . [امام علی علیه السلام]
درباره ما
هفته نامه دانشجویی روایت 57
مدیر وبلاگ : سیزده 57[244]
نویسندگان وبلاگ :
13 57[2]

سلام .... دانشجویان دانشگاه های شیراز هستیم از اونایی که کشته مرده ی گفتمان انقلاب و حضرت روح الله هستند . سربازان ولایتی هستیم که به زعممون هنوز جمهوری اسلامی اون چیزی که انقلاب اسلامی می خواست نشده ،پس هرجا انحرافی ببینیم فریاد می زنیم ، به عبارت بهتر نقد حاکمان بدون نفی حاکمیت ...... _____________________ _____________________ مدیر مسئول و صاحب امتیاز: محمد حسین رئیسی _____________________ زیر نطر شورای سردبیری و هیئت تحریریه:علی جعفری، مصطفی نمازیان، محمد زارع ،مجتبی ایزدیان _____________________ همکاران: سجاد آزمند، امین رشیدی، غلامعلی سعادت، محمد دژکام _____________________ مدیر وبلاگ: سید حسین مطلبی پور _____________________ پیام کوتاه: 09176343500 ____________________ ایمیل:mag_1357@yahoo.com
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

لوگوی نشریه
هفته نامه دانشجویی روایت 57
بایگانی موضوعی مطالب
اخبار[36] . مقاله[32] . یادداشت هفته[17] . متفرقه[16] . پیام ولایت[7] . معرفی شهید[7] . معرفی کتاب[5] . خاکی تر از خاک[5] . جریانشناسی[4] . خاکی تر از خاک[3] . مطالبات رهبری[2] . متفرقه[ . معرفی کتاب .
بایگانی
پیش شماره
شماره اول
شماره دوم
شماره سوم
شماره چهارم
شماره پنجم
شماره شش
شماره هفتم
شماره هشتم
شماره نهم
شماره دهم
شماره یازدهم
شماره دوازدهم
شماره سیزدهم
شماره چهاردهم
شماره پانزدهم
شماره شانزدهم
شماره هفدهم
شماره هجدهم
شماره نوزدهم
شماره بیستم
شماره بیست و یکم
شماره آخر سیزده پنجاه و هفت
لوگوی دوستان











موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   سیزده 57  

عنوان متن خواجه پنجه طلا 16 چهارشنبه 88 فروردین 26  ساعت 9:19 عصر

 آن خواجه ی خندان،آن شیخ سخندان،آن شکر، آن عسل، آن قندان ،آن یار پر سفر ، آن کبریت بی خطر ،(چونان شیخ قطر)آن پرگهر، آن باهنر، آن روشن روان، آن ”قبض و بسط تئوریک شریعت“ خوان، آن سپید ریش دل جوان، دلبر حجاریان، آن محکومگر دین در مقابل آزادی، آن تحفه ی دوم خردادی ، طرفدار پارتی و شادی ،آن دلبر نهضت آزادی، دشمن گروهکهای الحادی!!!     

آن منتهته الآمال یاری نیوز ،آن پرّاننده ی هر فیوز، آن دست دهنده با همه ، آن با همه پسر عمه، آن گفتگو گر پر زمزمه، آن یار باران، نقل محفل کارگزاران، سنگ روی یخ کن یاران .

میرزا ابو ممد ، آن عارف شیدای برهوت اصلاحات  بُوَد که جمله ی اپوزیسیون و خارجیون و اهل دل و حال وشکم را آب حیات بود (بلکه هم آب نبات بود)و در روایات است که عبا و قبایش رنگ شکلات بود.

آن خواجه را از هر انگشت صد هنر همی بارد. نوکران وچاکران و مریدان او را عقیدت آن بود که شیخ 1220 هنر در کف دارد. دشمنان کور دل و بی هنر ایشان را پرسیدندی :به هر انگشت خواجه 100هنر است و جمعا او را 1000 هنر باشد نه 1220 تا.در این جنگ و جدال و جنجال به ناگه بیانیه ای از سوی مجمع المشارکت المجاهدین صادر شد که “(لطفا با ریتم بخوانید) هر آدمی تو دستاش یازده تا انگشت داره ، ده و نه و هشت و هفت و شیش با پنج تا می شه یازده تا (لطفا از ریتم خارج شوید)و انگشتان شست خواجه را 60 هنر بیش از آن صد هنر باشدکه جمعا می کند به عبارتی 1220 هنر“ و بدین ترتیب آن حسودان بد گهر و تنگ نظر از این تحلیل جامع و دشمن کوب ، منکوب وخجل گشته و متنبه گردیدندی و جهت عرض ارادت ، سایت یاری نیوز را در وبلاگ خویش link همی کردندی.

 

باری گفتیم که خواجه را چون به هر انگشت 100 هنر همی بود، او را خواجه ی پنجه طلا  بنامیدندی . از میان 1220 کرامات و مکاشفات شیخ یکی هم آن بود که به هر چه دست همی زدی طلا بگشت . روزی خواجه را قصد سفر به هیمالیا ( یا کشوری چکمه مانند در همین مایه ها)در سر افتاد . چون بدانجا پای نهادی جماعتی پریشان روی و لخت موی ، دست افشان و پای کوبان ، شلنگ انداز به صد ناز  و نیاز ،  آواز سر دادندی که  ”شور و شکرم آمد، نور و قمرم آمد ،در و گوهرم آمد ،داوود خطرم آمد( مصراع اخیر توسط عنصری معلوم الحال اضافه گشته است) خواجه چون سخن راند و افاضاتش به تمام گشت ، جمله ی مشتاقان را دست شفا و عنایت بر سر همی کشید ، در تواریخ است که در آن آشفته بازار ، اناثی ایستاده بود و گویند به امراض جزام و کزاز و آسم و دیفتری و بری بری و هپاتیت a وb  وc و دیابت و پیسی و تاسی و ایدز مبتلا بود و چون خواجه پنجه طلا دست عنایت به او دادی ، فی الحال آن دختر آشفته و بی حال به حال آمد و شادمان و خرامان گشتی و هیچ اثری از جزام و کزاز و هپاتیت و دیابت و غیره و ذالک در او نیافتندی. گویند حکیم عطار نیشابوری چون این حکایت بشنید  با شعف و شادمانی شعر ”خوشا دردی که درمانش تو باشی ، خوشا دستی که دس دادش تو باشی“ را در وصف آن خواجه ی پنجه طلا به قلم آوردی .

و در روایات و کتب و قصص آمده است که خواجه ی ما را با حکیم  ”ابو ناتو“ که گویی سر و سری با آفتابه دزدان، زورگیران، قالپاق دزدان ، بی هنران، در به دران و خاک بر سران داشت و چندی بود دست و گردن شکسته ، خسته و خمود و آویزان در محمل، گذران عمر همی کرد، قصد زیارت افتاد. و چون خواجه ی ما او را همی دیدی دست در دست او نهادی و بار دیگر حکایت آن دختر هیمالیایی تکرار گردیدی و خواجه ”ابو ناتو“ به ناگه دست افشان و دستار فشان چونان آهوی خرامان فریاد بر آوردی “به جان عمه ام در عمر خویش چنین دست شفا بخش و پنبه مانندی ندیده بودمی“ ... و این از کرامات شیخ پنجه طلا بود که دست به هر چه می زدی ”قلب“ همی گردید .

 و همگان را قبول افتاد که تنها اوست که توان ”آری“ را ”نه“ کردن، ولیکن خشک مغزان و متحجران را توان دیدن این طلا پنجگی نباشد (الحسود لا یسود) و او را شایعه سازند و ندانند شیخ ما را ”امر خیر” در سر باشد.

 



  • کلمات کلیدی : مقاله
  •   نظرات شما  ( )


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    پاسخی به یک منتقد
    هوشیار باشیم ! نقض قانون با شعار دفاع از قانون .
    [عناوین آرشیوشده]


     

    Powered by : پارسی بلاگ
    Template Designed By : MehDJ