نویسنده مطالب زیر: سیزده 57
17- احراجی ها 2
|
شنبه 88 اردیبهشت 5 ساعت 4:19 عصر |
این روزها فضای فرهنگی- هنری جامعه تحت تاثیر فروش فوق العاده فیلم اخراجیها می باشد. مسعود ده نمکی کارگردان فیلم برای قدیمی ترها چهره آشنایی است. سالهای زعامت جریان دوم خرداد، مسعود ده نمکی در کسوت یک روزنامه نگار نقدهایی صریح وشفاف را نسبت به مسائل اقتصادی وبه خصوص فرهنگی دولت آقای خاتمی ارائه می داد. ده نمکی با پایان دوره زعامت دوم خرداد با حفظ مواضع ووظایف، پای در عرصه هنر می نهد وبا ساخت فیلم سینمایی اخراجی ها که به گفته خود مورد بی مهری جشنواره و هیات داوران قرار گرفت وعطای سیمرغ را به لقایش بخشید، رسما به آشفته بازارسینمای ایران وارد می شود. سینمایی با تماشاگرانی خسته وبریده از سوژه های تکراری و هنرمندان ارزشی که احساس تنهایی می کردند.
صحبت از اخراجیها ارتباط تنگاتنگی با فضای حاکم بر سینمایی دارد که قرار بود عرضه کننده هنر متعهد باشد. هنری که به گفته حضرت روح الله: ”تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدی صلی الله علیه وآله، اسلام ائمه هدیعلیهم السلام، اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم آور محرومیتها باشد. هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایهداری مدرن و کمونیسم خونآشام و نابود کننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی درد و در یک کلمه اسلام امریکائی باشد. هنر در مدرسه عشق، نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی است. تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب و در راس آنها امریکا و شوروی را بیاموزد ” حضرت روح الله
آری، دوستان اینگونه است که عرصه هنر نیز می تواند عرصه ای برای میزان پایبندی به آرمانهای انقلاب وحضرت روح الله باشد. عرصه ای برای اثبات پیرو خط امام یا پیرو عکس امام بودن است.عرصه هنر عرصه عمل است وبی جهت نمی توان به تئوری پردازی بی مورد وبی هدف دلخوش کرد. هنر در صورتی که برخاسته از فطرت پاک انسانی باشد به اثری بی بدیل وماندگار تبدیل خواهد شد. رمز ماندگاری اشعار حافظ-سعدی- مولوی و.. در همین فطری بودن وجنبه الهی داشتن است و بس.
تهاجم فرهنگی در یکی از ابعاد خود روحیه تقلید را در جوامع تحت نظر ایجاد می کند. این تقلید می تواند در زمینه پذیرش بی چون وچرای نظریات جامعه شناسی غرب،زمینه تقلید وگرایش به هنجارهای حاکم بر هنر و به خصوص سینمای غربی باشد. فضای حاکم بر سینمای ایران نیز از سالهای 74 به بعد متاسفانه به سمت پرداختن به مسائلی رفت که کمترین دغدغه نسبت به آنها در جامعه بود یا حداکثر دغدغه اقشار بسیار خاصی در جامعه بود. با جریان یافتن اندیشه های تساهل وتسامح در وزارت ارشاد، متاسفانه شاهد تولید وعرصه آثار سخیف ومغایر با ارزشهای ملی ودینی در سینما می باشیم. در یکسو نیز فشارهایی برای برداشتن ممیزی وبازبینی فیلمها قبل از اکران ایجاد شد. به خوبی شاهد تعریف وتمجید نشریات زرد ازآثار ضعیف وبی محتوایی که تنها هنر آن به تصویرکشاندن عشقهای مبتذل، نیهیلیسم، فیمینیسم ، روابط خارج از دایره خانواده و...بوده ایم. جالب توجه اینکه در آن زمان فروشهای 200 تا 300میلیونی این فیلمها را چنان در بوق وکرنا می کردند و چنان از بازیگران این فیلمها ستاره سازی می کردند که تو گویی عنقریب گوی سبقت از هالیوود را ربوده و فردا شاهد سرودست شکستن بازیگران هالیوودی برای بازی در آثار فاخر سینمای ملی می باشیم! دوری ازساخت آثار مربوط به دفاع مقدس، تاریخ انقلاب و ایران وارائه چهره ای عزتمند از ایران از یکسو وبالا گرفتن تب حضور در جشنواره های خارج از کشور باعث روی آوردن به ساخت آثاری با مضمون سیاه نمایی از وضعیت اجتماعی ایران اسلامی می شود. اعتراف برخی کارگردانان نسبت به داشتن دید اقتصادی صرف و در نظر نگرفتن سلیقه مخاطب از مهمترین دلایل حاکم شدن روند خسته کننده وسوژه های تکراری در سینمای ایران بود. باید اذعان داشت دیدگاههای حاکم بر ذهن سیاسی دولتمردان دوم خردادی خوراک مناسبی برای تولید برخی آثار سینمایی آن دوره بود. به هر حال هرچه بود آمار فیلمهای تولید شده در آن دوران حکایت از غربت شدید آثار دفاع مقدس وارزشمندی بود که به خیال خام برخی هنرمندنمایان آن دوره توان تصرف گیشه را نداشتند وساخت آثار دفاع مقدس وارزشی را مایه افت کلاس وحتی ننگ می دانستند. این عوامل باعث رویگردانی وبی توجهی به مقولاتی همچون ارزشهای انقلاب شد. هرچه هالیوود نقش موثری در ارائه چهره ای هژمون از آمریکا در منطقه داشت وهنوز با گذشت سالها به تولید آثار فاخر جنگی مشغول است، سینمای ما در حال در جازدن در ارایه مبانی معرفتی و ارزشی نظام از یکسو و زدن آروغهای روشنفکر مابانه توسط برخی هنرمندان بی درد بود. متاسفانه بی هنران هنرمند نما فطرت انسانی تماشاگران را ازیاد برده بودند وسینمای ملی وارزشی رابه جولانگاهی برای مبادله ارزشها با پول وستاره سازی کرده بودند.
اما هرچه بود، هنوز گویا فطرت تماشاگران قصد تقابل با سینمای برخاسته از فطرت را نداشت. این بار دیگر دولتی برآمده از بازخوانی فراموش شده وکمرنگ شده انقلاب اسلامی برسرکار بود. بالطبع گفتمانهای شبه روشنفکری ناسازگار با فطرت ایرانی- اسلامی جایی در اندیشه های دولتمردان نداشت و گفتمان سازی دولت نهم در عرصه داخلی وجهانی فرصتی را فراروی هنرمندان اصیل برای روآوری به ساخت آثار فاخر فراهم کرد. اخراجی ها حکایت کسانی است که سالها از صحنه ها به اجبار اخراج شده بودند. کسانی که روزی دم از خشونت طلبی وبی منطقی نیروهای حزب الله می زدند و تملق گویان آثار بی ارزش، اینک در برابر فروش حیرت انگیز این فیلم بدون حاشیه وجنجال، مهر سکوت بر لب زده اند و شاید هم به دنبال راه و منطقی برای از اهمیت انداختن این فیلم هستند. اخراجیها نه برای 18سال به پایین ممنوع اعلام شد ونه به بدعت استفاده از بازیگران جوان وزیبا چهره ای روی آورد. گویا قرار است سرنوشت تماشاگران اخراجی ها ورای دهندگان سوم تیر با هم گره بخورد.، زیرا هر دو گروه از سوی «روشنفکر نمایان و مدعیان اخلاق و منطق» با عناوین محترمانه: دلفین- توده های نفهم- عقب مانده های سیاسی- لمپن های جنوب شهرو....مورد خطاب قرار گرفتند. متاسفانه این از خصوصیات روشنفکرنمایان تازه به دوران رسیده است . این جماعت خود مظهر تام و تمام استبداد وتوتالیتر هستند. هرکس با رای ونظر آنان موافق نباشد محکوم به توهین است. شعور فرهنگی و سینمایی خود را بر کل جامعه ترجیح می دهند. اخراجیها پیام روشن به کسانی است که سالها بر طبل مدرنیته می کوبیدند ودوران جنگ را دورا ن شعار ودوران بعد از جنگ را دورا ن شعور می نامیدند. کسانی که دفاع مقدس را برادر کشی می دانستند. ده نمکی فارغ از هرگونه ادا و اطوار روشنفکری چنان شوکی در اردوگاه منتقدان بی هنر انداخته است که تا سالهای سال باید نام اخراجیها وده نمکی کابوسی خوفناک در جامعه کوته بین روشنفکران خود بزرگ بین باشد. اخراجیها نماد بازگشت به روح انقلاب و یک « نه» بزرگ به تاراج ارزشهای ملی و انقلابی مان بود.
|
|
|
نظرات شما ( ) |
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
|