انصـافـاً حیـف شـد
هرچند رسانه های محلی – نظیر روزنامه های تحلیل روز و افسانه- و رسانه های کشوری همسو با جناب آقای خاتمی –نظیر سایت یاری نیوز و...- از استقبال بیاد ماندنی و تاریخی مردم شیراز پس از اولین سفر زود هنگام تبلیغاتی آقای خاتمی به استان فارس نوشتند ، اما تنها چند روز بعد در حاشیه مراسم جشن میلاد پیامبر اکرم(ص) در جماران ، آقای خاتمی ضمن تشکر از دست اندرکاران این سفر گفت که ”من انتظار داشتم که بتوانند بیست ، بیست و پنج هزار نفر جمع کنند ولی نتوانستند بیش ا ز پنج هزار نفر جمع کنند .“ ایشان به این نکته مهم اشاره کردند که ”ماندن در صحنه انتخابات و رفتن به دور دوم برای من نوعی شکست است هرچند شاید برای میر حسین رسیدن به دور دوم یک پیروزی محسوب شود.“ و سپس تلویحاً انصراف خود را از انتخابات پس از گذشت مدت بسیار کوتاهی از اعلام حضور رسمی ابراز داشتند. رسانه های محلی و ملی درست گفته بودند؛ استقبال، بیاد ماندنی و تاریخی بود. به حدی سرد و تاریخی که سبب انصراف خاتمی از انتخابات شد. وقتی آقای خاتمی در استانهای همجوار نیز با همین استقبال روبرو شد و در طرف مقابل سفر استانی رقیب خویش در یزد (زادگاه خاتمی) واستقبال 350000 نفری از او را دید (هر چند دوستان در رسانه های خود مزاح فرموده و گفتند چون احمدی نژاد شام و نهار داده است!! این جمعیت جمع شده است) به خوبی دانست که در خوش بینانه ترین حالت به دور دوم خواهد رفت و این برای کسی که از پشتوانه بیست ویک میلیون رای برخوردار است چیزی جز شکست نخواهد بود. همین شد که چند روز پس از حواشی خبرساز جماران رسما انصراف خود از انتخابات را بیان کرد. نگارنده نیز به مانند بسیاری از طرفداران آقای خاتمی در حیرت فرو رفت که چرا اینقدر زود؟! لااقل بعد از تعطیلات نوروزی! و بعد از آن – و البته این بار نه مانند طرفداران پروپا قرص خاتمی، بلکه بسیار بیشتر- در حسرت این اتفاق و غم از دست دادن فرصت طلایی رویارویی و تقابل مستقیم دو گفتمان احمدی نژاد و خاتمی باقی ماند، تقابلی دقیقا همانند آنچه در سال 84 بین احمدی نژاد و هاشمی رفسنجانی گذشت.
با کنار کشیدن خاتمی انتخابات وارد مرحله جدید و پیچیده تری شد. از بدیهی ترین نتایج این انصراف می توان به کاهش مشارکت عمومی و نیز مستاصل شدن یکی از طیف های تاثیر گذار و بسیار پرنفوذ جناح اصلاح طلب یاد کرد. اصولاً ما در جریان شناسی جناح موسوم به اصلاح طلب چهار گروه کلی را می بینیم:
1- طیف رادیکال و تندرو؛ نظیر ملی مذهبی ها و دفتر تحکیم وحدت طیف علامه.
2- طیفی که ضمن تندروی- البته نه در حد گروه اول- سعی در ارائه چهره ای انقلابی و خط امامی از خود دارند؛ حزب مشارکت وسازمان مجاهدین انقلاب مهمترین احزاب این طیفند.
3- حزب اعتماد ملی به دبیر کلی شیخ اصلاحات که کاملا در چارچوب نظام و رهبری حرکت کرده و منشی معتدل و البته بالطبع اصلاح گرایانه دارند.
4- طیف کارگزاران به دبیر کلی کرباسچی و سخنگویی مرعشی(برادر خانم هاشمی رفسنجانی). از دیگر اعضای تاثیر گذار این حزب میتوان به محمد هاشمی - برادر آقای هاشمی رفسنجانی- اشاره کرد.
در این بین دسته اول که در اکثر مواقع با تحریم انتخابات و یا با ارائه گزینه ای بسیار رادیکال که رد صلاحیت او حتمی است ( در این انتخابات احتمالا عبدا... نوری و یا عزت ا...سحابی) به استقبال انتخابات می روند.
دسته سوم نیز که بارها تاکید کرده اند که آقای کروبی به هیچ وجه به نفع هیچ گروه یا حزب یا فردی کنار نمی رود، حتی اگر آن فرد خاتمی یا میرحسین باشد. در مورد دسته چهارم نیز بایستی اذعان کرد که آنقدر پیچیده عمل می کنند که جریان شناسی این طیف نیازمند فرصتی طویل است و اصولا شناخت این حزب در این وجیزه نمی گنجد، همان طور که پدر معنوی این حزب - آقای هاشمی رفسنجانی- نیز به این راحتی ها قابل شناخت نیست!
و اما با انصراف خاتمی ، دسته دوم جناح اصلاح طلب حیران مانده است که چه بایستی کرد؟ این طیف که از همراهی مجمع روحانیون مبارز نیز برخوردارند (از اعضای تاثیر گذار مجمع می توان به حجج اسلام: موسوی خوئینی ها، ابطحی، موسوی لاری، انصاری و ... اشاره کرد) کسب قدرت در قوه مجریه را یک اصل میداند تا با در اختیار گرفتن دولت کلیه ارکان اجرائی را در دست گرفته و به زعم خود انحرافات این چهار سال را با سرعت جبران کنند! اینکه حال با انصراف خاتمی بایستی چه کرد پاسخی است که سبب تشتت و چند دستگی شدید در همین طیف گردیده است. به تازگی ستاد جوانان 88 – که در کل کشور برای دعوت از خاتمی و انجام تبلیغات انتخاباتی او شکل گرفته بود- از کلیه اعضای خود خواسته است که از چند گزینه: اجماع بر میرحسین، اجماع بر کروبی، اجماع بر گزینه ای غیر از دو مورد فوق( فرضاً احمدی نژاد!) و عدم اجماع بر هیچ نامزد انتخاباتی و انحلال رسمی ستاد، یکی را انتخاب کرده تا بتوانند طبق نظر اکثریت عمل کنند. این تشتت به حدی است که برخی از افراد این طیف ضمن ابراز ناراحتی شدید از خاتمی به دلیل انصراف از انتخابات و حمله شدید به میرحسین موسوی- به دلیل اینکه حضور وی را سبب اصلی انصراف خاتمی می دانند- گزینه تحریم انتخابات را مطرح کرده اند. اما فی الواقع دیگر انتخابات آن شور و حال سابق را نداشته و به نظر می رسد که از هم اکنون شانس احمدی نژاد برای سکنی مجدد در خیابان پاستور تهران بیش از دیگر رقبا خواهد بود، تا حدی که بسیاری قائلند با وجود اجماع میان کروبی و میرحسین نیز- هر چند بعید به نظر می رسد- این اتفاق خواهد افتاد. به هر حال بایستی اذعان کرد که جناح موسوم به اصولگرا فرصتی طلایی را از دست داد. فرصتی که به احتمال زیاد- همان طور که نظرسنجی های مختلف نشان می دهد- شکست خاتمی و پیروزی احمدی نژاد را در پی داشت و بالطبع شکست خاتمی به عنوان نماد اصلاحات هزینه بسیار گزافی برای جریان دوم خرداد می داشت و پس از آن مدعیان اصلاحات را بیش از پیش در محاق فرو می برد. خاتمی شخصی بود ریسک گریز و در این دوئل بازی نکرد، او حتی حاضر نشد در صحنه بماند و برای تقویت جناح اصلاح طلب به فعالیت خود ادامه دهد و آنگاه چند هفته قبل از انتخابات با انصراف خود پاس طلایی را به میرحسین یا کروبی بدهد، دقیقاَ بر خلاف احمدی نژاد که بسیار تکلیف محور است، حتی اگر عمل به تکلیف چنین ریسکی را طلب کند. ای کاش خاتمی نمی رفت، و حال که رفته ای کاش دوباره باز می گشت، انصافا حیف شد...
|