- بالای وضو خانه نوشته بودیم: ” النظافه من الایمان“ اما کمتر فرصت می کردیم داخل آن را نظافت کنیم. این وضع را دید ، فوراً تذکر داد که یا اشعار را بردارید و یا مطابق آن رفتار کنید و نگذارید اینجا کثیف باشد.
- به قاضی دادگاه نامه نوشته بود که: ” شنیده ام وقتی به مأموریت می روی ساک خود را به همراهت می دهی. این نشانه تکبر است که حاضری دیگران را خفیف کنی. ”
قاضی را توبیخ کرده بود. حساس بود، مخصوصاً به رفتار قضات ...
- در ایستگاه راه آهن هامبورگ، هنگام ظهر نگاهی به قبله نما انداخت و همانجا ایستاد به نماز خواندن. پلیس را خبر کردند که یکی آمده حرکات غیر طبیعی دارد. بردنش اداره پلیس گفته بود: من مسلمانم، نماز هم واجب دینی ماست، محکم گفته بود، آزادش کردند ...
- الان بهترین موقعیته برای کمک به پیروزی انقلاب، نیت بدی هم که نداریم . آمار شهدای 15 خرداد رو بالا اعلام می کنیم، خیلی بالا، این ننگ به رژیم هم می چسبه! بدون تعلل گفت: به دروغ می خواین از اسلام دفاع کنید؟ اسلام با صداقت رشد می کنه نه دروغ !
- همین که پایمان به شهر رسید با انبوه دیوار نوشته ها و شعارهایی مواجه شدیم که علیه دکتر بود. ”مرگ بر بهشتی“ و ”بهشتی ، بهشتی ، طالقانی رو تو کشتی“ الاغ سر راهمان سر بریدند. به دکتر گفتیم: شما چرا در مقابل این همه توهین از خودتون دفاع نمی کنید؟ در جواب آیه ” ان ا... یدافع عن الذین آمنوا ” را خواند و گفت: فلانی، من نباید از خودم دفاع کنم، بلکه باید این قدر ایمان خودم را قوی کنم که خداوند از من دفاع کند، چون وعده خدا حق است دفاع خدا را نمی توان با دفاع ما مقایسه کرد .
- گفتم: چرا امام ساکتند؟ ای کاش جواب این توهین ها را می دادند.
بهشتی گفت: برادر، قرار نیست در مشکلات از امام هزینه کنیم، ما سپر بلای اوییم، نه او سپر ما.
|