ادواردو آنیلی
" زمانی که ما در آن زندگی می کنیم زمان انحطاط ارزشهاست؛ تنها هدف و اسطوره، پول جمع کردن است در حالی که پول پرستی بسیار بدتر از مواد مخدر است. ما همه از رواج مواد مخدر درمیان جوانان نگرانیم ، اما متوجه نیستیم که به سمت دنیایی می رویم که اساس آن بر پایه مقدار حساب بانکی افراد است . اما همه اینها رو به پایان است وبه اعتقاد من در آینده بعد از یک شبه رنسانس وارد عصری می شویم که دیگر بر پایه خردگرایی و تجربه گرا یی دکارت نیست"
***
ادواردو آنیلی در 6 ژوئن ???? در نیویورک به دنیا آمد.او تحصیلات مقدماتی را در ایتالیا و سپس در کالج آتلانتیک انگلستان گذراند. پس از آن در رشته ادیان و فلسفه شرق از دانشگاه پرینستون آمریکا با درجه دکترا فارغ التحصیل شد.مادرش پرنس «مارلا» از شاهزادگان خاندان کارلوچی (یهودی) بود،پدرش سناتور جیووانی آنیلی ثروتمند ایتالیایی و مالک کارخانجات اتومبیل سازی فیات ، فراری، لامبورگینی، لانچیا، آلفارمو ، ایویکو، به همراه چندین کارخانه تولید قطعات صنعتی، چند بانک خصوصی، شرکتهای طراحی مد و لباس، روزنامه های پرتیراژ لاستامپا و کوریره دلاسرا، باشگاه اتومبیل رانی فراری و باشگاه فوتبال یوونتوس بود. افزون بر اینها چندین شرکت ساختمان سازی، راه سازی، تولید لوازم پزشکی و بالگرد سازی هم وجود دارد که خانواده آنیلی جزء سهامداران اصلی آنها میباشند
ادواردو شرح مسلمان شدنش را چنین می گوید:
"در نیویورک که بودم یک روز در کتابخانه قدم می زدم و کتابها را نگاه می کردم چشمم افتاد به قرآن . کنجکاو شدم که ببینم در قرآن چه چیزی آمده است. آنرا برداشتم وشروع کردم به ورق زدن و آیاتش ر ا به انگلیسی خواندم ، احساس کردم که این کلمات ،کلمات نورانی است ونمی تواند گفته بشر باشد. خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم, آن را امانت گرفتم و بیشتر مطالعه کردم و احساس کردم که آن را می فهمم و قبول دارم"
بعد از این قضیه به یک مرکز اسلامی در نیویورک مراجعه میکند و درخواستش مبنی بر اینکه میخواهد مسلمان شود را مطرح میکند. آنها هم نام «هشام عزیز» را برای وی انتخاب میکنند.
اولین آشنایی وی با تشیع و انقلاب اسلامی ایران از طریق یکی از مصاحبه های دکتر محمد حسن قدیری ابیانه (رایزن مطبوعاتی سفارت ایران در ایتالیا بین سالهای ?? تا ??) از طریق تلویزیون ایتالیا بوده است و پس از آن برای دیدار با وی به سفارت مراجعه می کند و پیوند دوستی بین آنها ایجاد می شود.
دکتر قدیری در مورد اولین ملاقاتش با ادواردو می گوید:
"بعد از یک میزگرد مطبوعاتی که برگزار کردیم -به عنوان رایزن مطبوعاتی سفارت ایران-، یک روز یکشنبه در حالی که من در اقامتگاه سفارت بودم، دربان سفارت گفت که یک جوان ایتالیایی آمده و میخواهد شما را ببیند. من هم گفتم اگر میشود به او بگویید فردا برای ملاقات بیایند. ولی بعد از لحظاتی دربان سفارت دوباره زنگ زد که این جوان میگوید خدا هر در بستهای را میگشاید. من هم گفتم در را باز کنند و خودم هم رفتم به استقبالاش. جوان قد بلند لاغری بود که با یک موتور گازی کهنه آمده بود و خودش را ادواردو آنیلی معرفی کرد. من بدون اینکه انتظار جواب مثبتی از او داشته باشم، از او پرسیدم که شما با خانوادهِ آنیلی معروف نسبتی دارید و او گفت که من پسرش هستم
و زمانی که فخرالدین حجازی در سال ???? به ایتالیا سفر میکند و با ادواردو آشنا میشود، از او میخواهد که یک بار دیگر تشرف خویش را به تشیع اعلام نماید. سپس فخرالدین حجازی نام مهدی را برای او انتخاب میکند. او در مکاتبات خود از نام هشام عزیز که سالها از آن استفاده کرده بود، استفاده میکرد و در مکالمات خود با دوستان ایرانیش از نام مهدی استفاده بهره میگرفت.
ادواردو همواره به دنبال این بود که دوستان و بستگانش را با اسلام آشنا کند. به دعوت او دوستش، لوکا گائتانی لاواتلی{فرزند کالک بزرگترین کارخانه شراب سازی که او هم مانند ادواردو به طور مشکوکی کشته شد.} اسلام آورد و مسلمان شد او مدتی در ایتالیا منزوی بود و در یک آپارتمان در شهر رم زندگی میکرد.
محمد اسحاق عبداللهی نیز در مورد او می گوید : ادواردو خیلی شب ها بیدار می ماند و با نور شمع تا صبح قرآن را مطالعه می کرد.
او پس از انقلاب اسامی چند بار به ایران سفر کرد و در فروردین 1360با امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری دیدار کرد. در این دیدار حضرت امام پیشانی این جوان را بوسیدند.پس از آن ادواردو به زیارت امام رضا، امام هشتم شیعیان رفت. او در تاریخ در دیداری با رهبر کبیر انقلاب (ره) و زیارت مرقد مطهر امام رضا (ع) در مشهد رفت.
انتشار عکس او در نماز جمعه همان سال در تهران آن هم در صف اول (به امامت حضرت آیت الله خامنه ای ) پاسخی بود به کسانی که مدعی شدند ادواردو مسلمان نبوده است.
"ایگورمن" خبرنگار روزنامه لاستامپا ایتالیا می گوید: وقتی ادواردو از ملاقاتش با حضرت امام و تحت تاثیر قرار گرفتنش صحبت می کرد، من احساس کردم که امام او را سحر کرده است.
ادواردو همچنین یک ماه قبل از شهادتش قصد داشت به ایران بیاید، ولی والدین او برای ممانعت از این سفر، گذرنامه اش را پنهان کرده بودند.
قدیری ابیانه گفت : برای خانواده آنیلی خیلی سخت بود که در کشور ایتالیا که مرکز مسیحیت کاتولیک است بگویند که پسر سناتور آنیلی به اسلام رو آورده است؛ بنابراین ادواردو را به شدت تحت فشار قرار دادند تا از اسلام دست بردارد؛ تحریم و تهدیدش کردند که از ارث محروم خواهد شد وحتی از ارث محرومش کردند، ولی او دست از اسلام بر نداشت و این خود به تنهایی میتواند احتمال خودکشی او را منتفی کند، چون او که برای حفظ دینش حاضر به گذشت از میلیارها دلار ثروت شده بود، چگونه ممکن بود با این اعتقاد راسخ به اسلام، دست به خودکشی بزند که در اسلام حرام است؟
در اواخر دهه 80 موضوع انتخاب جانشین برای سناتور آنیلی در شورای رهبری فیات مطرح شد و ادواردو را به دلیل اعتقادات مذهبیش نامناسب تشخیص دادند، اما در واقع وارث اصلی او بود و باید بهانه ای برای کنارگذاشتنش پیدا می کردند.
در همین زمان ماجرای "ماریندی" پیش آمد. در اکتبر 1990 رسانه ها اعلام کردند که به خاطر حمل 300 گرم هروئین وی را در شهر ساحلی ماریندی در کنیا دستگیرکرده اند؛ ماجرایی که اصلاً واقعیت نداشت و پلیس و دادگاه کنیا خیلی زود متوجه اشتباهشان شدند، اما خوراک مطبوعاتی مطبوعات ایتالیا که اکثرا زیر نفوذ پدرش بود فراهم شد.
برخی حتی او را قاچاقچی نامیدند و تبرئه شدنش را به خاطر نفوذ پدرش می دانستنند و بعد از آن نیز با اینکه برخی مطبوعات به اشتباه خود در مورد ادواردو اشاره کردند اما با گسترش شایعات، افکار عمومی برای معرفی جانشینی غیر از او برای مدیریت فیات آماده شد.
در اوا یل دهه 90 پسر عمویش "جیووانی امبرتو" را به جانشینی انتخاب کردند؛ ادواردو نیز مخالفتی نکرد و حتی برای وی نامه نوشت و ضمن تبریک به او توصیه کرد که بازیچه دست پول پرستان نشود اما در سال 97 خانواده آنیلی با یک بحران مواجه شد؛ جیووانی در 36 سالگی ، بر اثر سرطان ناشناخته ای درگذشت.
شورای رهبری نیز "جان الکان" خواهر زاده وی را به جانشینی انتخاب کرد که یک یهودی صهیونیست و یهودی زاده بود که این انتخاب ادواردو را به شدت ناراحت کرد اما او این بار سکوت نکرد و حتی با قدرت در مقابل خانواده اش که تصمیم داشتند نام خانوادگی "جان الکان" را به آنیلی تغییر دهند ایستاد و اجازه این کار را نداد و مصاحبه ای با روزنامه "مونیفست " که متعلق به حزب چپ ایتالیا و به لحاظ سیاسی مخالف پدرش بود انجام داد و بشدت انتقاد کرد.
به او تهمت زدند که تو دیوانه هستی و به زور او را در بخش روانی بیمارستانی بستری کردند که به گفته خودش همه پزشکانش یهودی صهیونیست بودند. "ادواردو" می گفت که آنها من را بالاخره خواهند کشت ، اینها سعی میکنند که به هر وسیله ای مرا تحت فشار قرار دهند که من دست از اسلام بکشم .
حسین عبداللهی از دوستان صمیمی ادواردو می گوید: چندین بار که دوستانش می خواستند بروند خانه ادواردو -که روی تپه بود - مجبور بودند تاکسی بگیرند من پول تاکسی آنها را می دادم؛ ببینید چقدر تحت فشار بود؛ یعنی یک آنیلی پول تاکسی نداشت.
ادواردو نه تنها تا آخرین لحظه زندگیش بر ایمان اسلامی خود پایدار مانده بود، بلکه درصدد مسلمان کردن دیگران نیز برآمد که حتی دو روز قبل از شهادتش با دو کشیش در استان توسکانا در مورد اسلام ملاقات داشت و به همین مناسبت از دوستان مسلمان خود خواسته بود تفاسیری را که در مورد آیه "جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا" وجود دارد را در اختیار او قرار دهند.
ادواردو نگران سوء قصد از سوی صهیونیستها بود و به قدیری ابیانه گفته بود که آنها او را به خاطر اسلام آوردنش خواهند کشت و قتل او را به خود کشی، حادثه غیر مترقبه یا بیماری نسبت خواهند داد ، اما تصور می کرد که تا پدرش زنده است او نیز از قتل مصون است.
خانواده آنیلی ادواردو را برای همیشه از ارث محروم ساختند، با مرگ پسرعموی ادواردو ارث فراوان خانواده آنیلی به خواهرزاده یهودیاش رسید، در این زمان او تمام تلاش خود را برای احقاق حقوق غصب شدهاش نمود، با مشاهده تلاشهای بسیار او برای به دست آوردن، ثروت پدری صهیونیستها تصمیم گرفت، او را از میان بردارد، و سرانجام در تاریخ 24/8/1379 در ساعت 9 صبح روز پنجشنبه در سن 46 سالگی توسط صهیونیستها به شهادت رسید، پلیس ساعتی بعد پیکرش را در زیر پل «ژنرال فرانکو رومانو» در بزرگراه «تورینوساونا» در منطقه «بیشه کوچک» پیدا کرد، پزشک قبرستان «فوسانو» بدون کالبد شکافی و کمترین تحقیقی گواهی دفن او را صادر کرد پیکر پاک او را در کلیسایی در روستای «ویلارروزا» در آرامگاه خانواده آنیلی به خاک سپردند.
|