سلام .... دانشجویان دانشگاه های شیراز هستیم
از اونایی که کشته مرده ی گفتمان انقلاب و حضرت روح الله هستند .
سربازان ولایتی هستیم که به زعممون هنوز جمهوری اسلامی اون چیزی که انقلاب اسلامی می خواست نشده ،پس هرجا انحرافی ببینیم فریاد می زنیم ، به عبارت بهتر نقد حاکمان بدون نفی حاکمیت ......
_____________________ _____________________
مدیر مسئول و صاحب امتیاز: محمد حسین رئیسی _____________________ زیر نطر شورای سردبیری و هیئت تحریریه:علی جعفری، مصطفی نمازیان، محمد زارع ،مجتبی ایزدیان _____________________ همکاران: سجاد آزمند، امین رشیدی، غلامعلی سعادت، محمد دژکام _____________________ مدیر وبلاگ: سید حسین مطلبی پور _____________________ پیام کوتاه: 09176343500 ____________________ ایمیل:mag_1357@yahoo.com
اعتکاف سیاسی اعتقادی دانشجویان دانشگاه های شیراز در اعتراض به توهین به مقدسات که در 18 آذر در دانشگاه شیراز صورت گرفته بود، سه شنبه شب پس از سه شبانه روز پایان یافت. در این مراسم معنوی-سیاسی دانشجویان خواستار کنار گذاشتن مصلحت سنجی مسئولان و برخورد قانونی با افراد خاطی شدند و اعتقاد داشتند علاوه بر برخورد کمیته انضباطی دانشگاه با افرادی که به شهدا، ولایت فقیه و ... در برنامه تریبون آزاد خود توهین کرده بودند، بایستی مدعی العموم به ماجرا وارد شود و طبق قانون مجازات اسلامی که حبس 6 ماه تا 2 ساله را برای چنین افرادی منظور کرده است، برخورد قضایی نیز صورت گیرد.
در طول سه شبانه روز برگزاری اعتکاف در مسجد جامع دانشگاه شیراز که دانشجویان کلیه دانشگاه های شیراز در آن شرکت داشتند اساتید کشوری نیز در بین معتکفین حضور یافتند و همراهی خود را با این جریان اعلام داشتند. فروز رجایی فر مسئول ستاد پاسداشت شهدای جهان اسلام و دکتر عماد افروغ نماینده مردم تهران در مجلس هفتم از جمله اساتیدی بودند که از تهران به این جمع پیوسته و سخنانی در باب جنبش دانشجویی و انقلاب اسلامی ایراد کردند. حجةالاسلام والمسلمین دکتر محمد شریفانی نماینده مقام معظم رهبری در دانشگاه شیراز، دکتر ایمانیه ریاست دانشگاه علوم پزشکی، مهندس حق نگر رئیس آموزشکده فنی شهید باهنر، محمد حسن روزیطلب دبیرسیاسی روزنامه ایران ، حجةالاسلام والمسلمین سید محمد انجوی نژاد مسئول کانون فرهنگی رهپویان وصال و ... نیز از دیگر افرادی بودند که با حضور خود در اعتکاف از دانشجویانی که احساس مسئولیت کرده بودند تشکر کردند.
از دیگر نکات جالب توجه در حین مراسم اعتکاف پخش بیانیه هایی از سوی دانشجویان توهین کننده در سطح دانشگاه بود. این بیانیه ها که با "رب الشهدا و الصدیقین" و سراسر حاوی آیات قرآن و حکمت هایی از نهج البلاغه و بسیار زیبا نیز نوشته شده بود، دانشجویان معتکف را شیعیان صفوی و خود را شیعیان علوی می نامید و با تیتری با عنوان "قرآن ها را بر سر نیزه کرده اند" اشاره می کرد که هیچ توهینی صورت نگرفته م عده ای محدود با سو استفاده از احساسات مذهبی دانشجویان آنها را دور خود جمع کرده اند واین بیانیه برای تایید گفته های خود اضافه می کرد که اینان اگر راست می گفتند فیلم یا تصویری از توهین را پخش می کردند. در همین راستا دانشجویان معتکف پس از اینکه تصمیم گرفته بودند که فیلمی از توهین ها را – به منظور عدم تخریب شخصیت افراد خاطی پخش نکنند- مجبور شدند گوشه ای از توهینات را دوشنبه شب قبل از سخنرانی آقای انجوی نژاد پخش کنند.
تعداد زیادی از اساتید نیز با حضور خود در بین دانشجویان با آنان ابراز همدردی کردند؛ دکتر شعبانی نیا، دکتر علیشاهی، دکتر نیلی، دکتر رحمانی، دکتر خادمی، دکتر هادی و ... از جمله این اساتید بودند.
سه شنبه بعد ازظهر نیز استاندار فارس، فرماندار شیراز و مدیر کل سیاسی استاندار فارس با حضور در بین دانشجویان از آنها قدردانی کرده و قول برخورد طبق قانون را دادند. عزیزی فرماندار شیراز با اشاره به تشکیل جلسه ی شورای تامین افزود : "پرونده ی تعدادی از دانشجویان خاطی برای برخورد جدی تر به وزارت علوم فرستاده می شود، با دانشجویانی که توهین های آنان جنبه جرم داشته برخورد قضایی صورت می گیرد، تمام احکام تعلیقی توهین کنندگان اجرا می شود و ... .
از نکات برجسته ی دیگر، عدم حضور دکتر صادقی در بین دانشجویان به منظور پاسخگویی – ویا حداقل به منظور قدردانی همانند استاندار، و یا حداقل تر برای ابراز همدردی مانند اساتید- بود. البته جای شکرش باقی بود که حداقلایشان دوشنبه شب ( یعنی موقعی که دانشجویان تازه می خواهند افطار کنند) برای اقامه نماز جماعت در مسجد حضور یافتند که البته از ساعت حضورشان پیدا بود که فقط به قصد نماز آمده اند و نه امر دیگر!
دوست عزیزی از برادران سیزده 57 در شماره قبل مطلبی نگاشته بودند با عنوان "پایبندی به کدام اصول؟" در این مطلب پس از ذکر مقدماتی درباره بهتر بودن امور کنونی کشور از دوران طاغوت و این که طیف عقلانی اصلاح طلب به دنبال پیشبرد انقلاب هستند، انتقاداتی به عملکرد دکتر احمدی نژاد رئیس جمهور محترم وارد آمده بود.
صاحب قلم با اذعان به این نکته که هر کسی در کارنامه فعالیتش نقاط مثبت و منفی دارد و هر کدام را باید بدون بی بندوباری و سانسور با ورع و تقوا بیان کرد، اعتقاد دارد موارد بیان شده نقاط ضعف دولت نهم نبوده و هر کدام از این مطالب را دارای جوابی است.
1-چاپ عکس های سفرهای استانی در کیفیت بالا و تیراژ وسیع توسط وزارت ارشاد: اولا اگر چنین مجموعه هایی در تیراژ وسیع منتشر شده بود، حداقل باید یک نسخه از آن در اختیار نهادهایی مانند استانداری، دانشگاه و یا .... قرار می گرفت و عدم دسترسی به این مجموعه ها نشانگر عدم صحت این ادعا و ریخت و پاش دارد؛ ثانیا مقام معظم رهبری سفر استانی را امتیاز اول دولت نهم برشمردند و خواستار نهادینه شدن گفتمان خدمت به مناطق محروم در این قالب شده اند و در این راستا تبلیغ ارتباط مستقیم و چهره به چهره مردم با مسئولین ارشد دولت می تواند مفید فایده باشد. مردمی که در دولت های قبل حسرت دیدار با یک رئیس اداره را می کشیدند امروز می توانند مستقیم با رئیس جمهور و یا وزرا دیدار کنند و خاسته هایشان را با ایشان در میان بگذارند؛ ثالثا اطلاع رسانی هنرمندانه از خدمات دولت و بنا به فرمایش رهبر انقلاب واجب است و انتشار تصاویر با کیفیت بالا و تیراژ وسیع می تواند در این راستا باشد.
2-این که نفت سر سفره مردم شعار رئیس جمهور است نیز از مسائلی که متاسفانه باید جنگ روانی رسانه های ضد اصولگرا کار خود را کرده است. در این باره رئیس جمهور محترم بارها توضیح داده اند و عجیب است که درخواست رئیس جمهور از اقتصاددانان برای توضیح این مساله که چگونه درآمد نفت را برای عمران و سازندگی استفاده کنیم (نص نامه رئیس جمهور به اقتصاددانان) این گونه تحریف می شود که چگونه نفت را سر سفره مردم بیوریم!
3-باز هم بحث تکراری کردان و مشایی : اولا صاحب قلم خود از منتقدان و مخالفان حضور کردان و مشایی و رحیمی در هیات دولت است و گمان نمی برم هیچ کدام از بزرگواران سیزده57 تا این اندازه در این باره گفته و نوشته باشند؛ ثانیا معتقدم بسیاری از مسائل در این باره این سه نفر تا تحریف کرده اند، دروغ گفته اند و بزرگنمایی کرده اند مثلا درباره ماجرای حمل قرآن در مراسم گردشگری که مساله ای ادعای بود، و گروه حامل قرآن وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی تحت مسئولیت برادر خاموشی! اما برخی فتنه گران چنان در این ماجرا دمیدند که مراجع تقلید اعلام عزای عمومی کردند اما بعد از کشف واقعیت ترجیح دادند که سکوت اختیار کنند! زیان های این هزینه کردن از مراجع علیه شخصی که رفتارهیش را نمی پسندیم چقدر بود؟ ثالثا در ماجرای مشایی، رهبر انقلاب خواستار پایان ماجرا شدند چرا که از هر دو طرف گلایه مند بودند، فردای استیضاح کردان نیز ایشان از بی بندوباری علیه دولت انتقاد کردند، به راستی ادامه دادن این ماجرا از سوی ما که ادعای تبعیت از رهبری را می کنیم چه وجهی دارد؟
4-از تغییرات در کابینه که حق مسلم رئیس جمهور است و هر کسی می تواند حقش را اعمال کند که بگذریم، شاید نکته اصلی نویسنده عزیز سیزده57 عدم افشای مفسدین اقتصادی از سوی رئیس جمهور باشد؛ اولا به نظر صاحب قلم بزرگترین مفسدین اقتصادی در کشور کسانی بودند که فرهنگ تجملات و اشرافیت و سهل انگاری مالی را گسترش دادند مانند رئیس دولت سازندگی؛ که اجرای عدالت و هدفمند کردن یارانه ها را گداپروری می داند، به این جملات رئیس جمهور توجه کنید "بعضی ها می گویند اگر یارانه ها را بین مردم توزیع کنیم گداپروری است اما هدفمند کردن یارانه ها از نظر ما عدالت است، به مخالفان آن می گوییم به ملت ایران توهین نکنید، اگر این یارانه ها را افرادی مثل شما که جیب خود را پر کرده اید و شکم هایتان را سیر کرده اید، بخورید گداپروری نیست ولی اگر به مردم بدهیم گداپروری قلمداد می شود! شما از مردم فاصله گرفته اید، باید بدانید که ملت، خانواده شما و هم حزبی هایتان نیستند بلکه ملت کسانی هستند که امروز در خیابان های زنجان و دیگر نقاط کشور آماده فداکاری برای انقلاب و کشور هستند" آیا این افشاگری از بزرگترین مفسدان اقتصادی نیست؟! ماجرای مافیای سیگار و آن فرمانده سابق نظامی و سخنرانی قم را فراموش کرده اید؟ افشای مفاسد دانشگاه آزاد و آن متهم به جاسوسی که به صورت مضحکی از سوی قوه قضائیه به دو سال حبس تعلیقی محکوم شد را چه طور؟ حتی در سطح استان ماجرای پیگیری در برخورد با پروژه محمدپور و خلیج فارس و ... را نمی توان انکار کرد.
5-و در آخر نویسنده، احمدی نژاد را به عدم استفاده از ظرفیت اصولگرایی متهم کرده( در این باره نکات زیادی وجود دارد و خود مجال جداگانه ای می طلبد که بعدا به آنها خواهم پرداخت) و نوشته، "احمدی نژاد به کدام اصول پایبند است، اصولی که خود تشخیص اصول بودنش را داده یا اصولی که واقعا اصول هستند و مبنا؟" از ثقیل بودن این جمله که بگذریم! تصور می کنم پاسخ این سوال را از زبان رهبری معظم انقلاب بدهیم : "شعار دولت نهم منطبق بر شعار و گفتمان امام و منطبق بر شعارها و گفتمان های انقلاب اسلامی است این را هیچ کس نمی تواند ندیده بگیرد. عدالت خواهی در این دولت پر رنگ شد. شعار عدالت خواهی به صورت جدی بر روحیه مسئولین، دولتمردان و برنامه ها پرتو افکند. استکبارستیزی در این دولت تشخص و تمیّز پیدا کرد، روند غرب باوری و غرب زدگی که متاسفانه داشت در مجموعه دولتی نفوذ می کرد متوقف شد، این چیز مهمی است. گرایش های سکولاریستی جلویش گرفته شد، جرات مقابله با فساد که قبلا وجود نداشت در مجموعه دولت نهم هست؛ به طور خلاصه زنده کردن و بازسازی برخی خصوصیات جوهری انقلاب و منطق امام و مقابله با کسانی که می خواستند این ارزش ها و این مفاهیم اساسی را منسوخ کنند یا از بین ببرد یا ادعا می کردند که منسوخ شده و از بین رفته، این چیز با ارزشی است و از خصوصیات و امتیازات دولت نهم است".
” مادام که کربلا و نجف ما در دست کفار، مکه و مدینه ما در دست منافقین و قدس ما در دست یهود است مبارزه ادامه خواهد داشت.“
در ارتش خدمت کرده بود . قبل از انقلاب هم درزندان فلک الافلاک زندانی بوده است از فکر نظامی بسیار خوبی برخوردار بود . مهندس مکانیک دانشگاه علم و صنعت ، طراح و از بچه های با فکر و با استعداد و عاشق امام(ره) بود . وقتی اولین بار دنبال بچه های تهران در سال 58 رفت بانه ، به عنوان یک نیروی عادی از گردان2 سپاه خدمت می کرد . بعد مشخص شد که او نبوغ ذهنی و فکری اش « فرماندهی
» است.
”تازه رسیده بودم به قرارگاه تاکتیکی و دلم میخواست حاج احمد را ببینم. همین طور که داشتم قدم زنان به طرف قرارگاه میرفتم، صحنه عجیبی دیدم. در میان آن سکوت و خلوتی بعد از ظهر که هر کدام از بچهها از شدت گرما به سنگری پناه برده بود و چرت میزدند، حاج احمد در کنار تانکر آب نشسته بود و با دقت و وسواس خاصی، ظرفهای ناهار بچههای قرارگاه را میشست. اول باور نکردم که حاج احمد باشد ولی وقتی به آرامی نزدیک رفتم، دیدم که خود اوست. با خودم گفتم آدم مثل حاجاحمد با آن همه ید و بیضا، فرمانده تیپ ?? حضرت رسول(ص) و مسوول قرارگاه تاکتیکی باشد و بیاید کنار تانکر آب، کاسه بشقابهای بچهها را بشوید؟! در همین فکر بودم که یک هو به یاد دوربینم افتادم. به تندی، با دوربین قراضهای که روی دوشم داشتم، جلو رفتم و قبل از این که متوجه شود، او را درون کادر دوربین جا دادم و با فشار تکمهای، برای همیشه ثبتش کردم.“
بعد از عملیات بیتالمقدس و فتح خرمشهر زمانی که خدمت حضرت امام شرفیاب شدیم (متوسلیان) ایشان از ناحیه پا مجروح شده بود و عصا در دست داشت. وقتی که خدمت امام رسیدیم ایشان با امام ملاقات خصوصی هم داشت برای عرض گزارش. زمانی که از خدمت امام برمیگشت دیدم که برادر احمد عصا در دست ندارد و خیلی سریع و خیلی خوب دارد حرکت میکند و اصلاَ احساس ناراحتی نمیکند. من از ایشان پرسیدم که عصا را چه کردی. گفت زمانی که خدمت امام بودم امام پرسیدند که پایت چه شده است گفتم که مجروح و زخمی هستم. حضرت امام دستی بر زخم پایم کشیدند و فرمودند ان شاءالله این زخم خوب میشود. من از آن لحظه دیگر احساس درد ندارم و نیاز به عصا هم ندارم.
* نمیدانم این مطلب را به مناسبت خاکی تر از خاک مینویسم یا به مناسبت بیستمین سالگرد فتوای تاریخی ارتدادسلمان رشدی توسط امام خمینی و یا به مناسبت سی امین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی!
-سوم محرم 47، نه در تهران، نه در قم و نه در مشهد؛ بلکه در قاره سیاه و در گینه، مصطفی چشمانش را به دنیا گشود. در قاره ی سراسر فقر و استعمار. فرسنگ ها دور از طنین اسلام ناب محمدی (ص) و روح الله الموسوی الخمینی.
- عاشق و حیران امام بود. سال 62 رفت به حوزه ای در لبنان. 4 سال بعد و در سال 66 جمله ی خوش نویسی شده ای را به دیوار اتاقش کوبید، ”به یاری خداوند تعالی از قطرات پراکنده ی پیروان اسلام و توان معنوی امت محمد (ص) وامکانات کشورهای اسلامی می باید استفاده کرد و با تشکیل هسته های مقاومت حزب الله در سراسر جهان، اسرائیل را از گذشته ی جنایت بار خود پشیمان و ...“ خوب که دقت می کردی می دیدی ادبیات امام است. آری، گوشه هایی از پیام روح الله پس از کشتار حجاج بیت الله الحرام در سال 66.
- با دختر مومنه ای از جبل عامل عقد بست، مشغول تدارک جشن عروسی بود که روح الله حکم ارتداد سلمان رشدی را صادر کرد. برای دیدن او بایستی به خیابانهای بیروت می رفتی، در راهپیمایی هایی که می گفتند مازح در حمایت از حکم امام به راه انداخته است، انگار نه انگار که قرار بود همین روزها عروسی کند.
- کمرش شکسته بود، به گوشش رسیده بود که امام به ملکوت اعلی پیوسته. عزمش را جزم کرده بود که حکم امام بر زمین نماند. سفید رو بود و بور، شبیه انگلیسی ها، انگلیسی را هم مسلط بود، شنیده بود رشدی آنجاست، می رفت تا کار را تمام کند.
- به طبقه ی دوم ساختمان رسیده بود، رشدی در طبقه ی سوم بود. گذر از کمربند امنیتی اسکاتلندیار
با آن همه مواد منفجره ای که بدنش بسته بود کار هر کسی نبود، تنش داغ بود، ساختمان هم ... و انفجاری پیش از موعود تامصطفی اولین شهید راه اجرای حکم امام شود.
- سانسور خبری شدید، آخر رسوایی بزرگی بود . یک جوان 21 ساله ی غیر ایرانی زده بود به قلب کمربند ایمنیشان. تنها بخت با آنها یار بود که کارش نا تمام می ماند.
- نگذاشته بودند هیچ کس بفهمد حتی مادرش، اما مادرش در خواب دیده بود (همان سید نورانی که 21 سال پیش به خوابش آمده بود دوباره باز گشته به باغ خانه شان و مشغول کندن زمین است. مادر از او می پرسد چه می کنید؟ او با رضایت و لبخند می گوید: مقدمات ایجاد زیارتگاه مصطفی را آماده می کنم.) بعد از 8 ماه انگلیسی ها تکه های بدنش را فرستادند لبنان. در همان باغ دفنش کردند، باغی که قرار بود محل زندگی مشترکشان باشد، شد بارگاه مصطفی مازح، محل آغاز زندگیش در پیشگاه خدا.
* آری دهه مبارک فجر که می شود، رسانه های مملکت بسیج می شوند برای بیان آنچه در این سی سال در بخشهای مختلف صنعتی و غیر صنعتی و مخابراتی و کذا و کذا و... گذشته، و هر روز کلی گزارش عملکرد ارگان ها و سازمان ها در زمینه های گوناگون مثل طرح آبرسانی به فلان جا و لوله کشی به بهمان جا و سد سازیوغیره. اموری که برای هر فرد عاقلی واضح است و پیشرفت آن به عینه فابل دیدن. هر چند خدمت به خلق از مهمترین آرمانهای این انقلاب بوده و هست اما ما غافل از اصل چشمه، نگاهمان به جویبارهاست. هزار نکته ی باریکتر ز مواینجاست، بایستی بنگریم آنچه فتح الفتوح امامبود کجاست؟! ای کاش می شد طنین این کلام حضرت آقا را به گوش ”خیلی ها“ رساند (پرورش جوانان خداجوی بسیجی ،فتح الفتوح امام است.) آری ، آنچه که امام و امامیان را باید داعیه دارش دانست، صدور انقلاب و پرورش مصطفی مازح هاست که (یخرجهم من الظلمات الی النور...) شدند.
او در ?? ژانویه ???? ، ?? دی????در منطقه ای واقع در شمال مصر متولد شد. و در مدرسه«نوتردام» قاهره تحصیلکرده، سپس به ارتش مصر پیوست. او در سن ??سالگی با درجه ستوانی در واحد توپخانه ارتش مصر مشغول خدمتشد. بعد از جنگ رمضان (جنگ اکتبر) سادات سیاست خود را در قبال اسراییل تغییر دادو پس از مدت کوتاهی، مصر را از خط مقدم جنگ با اسراییل خارج نمود و با رژیمصهیونیستی قرار داد صلح امضا کردسادات در اولین اقدام، با امضایقرار داد کمپ دیوید که به موجب آن موجودیت اسراییل را به رسمیت شناخت، جهان اسلامرا در بهتی عظیم فروبرد. مدتی بعد سادات که به این هم راضی نبود، برای ایراد سخنرانی درکنیست اسراییل به بیت المقدس رفت و این بار با این حرکت، خون جهان اسلام را ریخت واینچنین مصر بهعنوان اولین کشور اسلامی، موجودیت رژیم صهیونیستی را به رسمیتشناخت.در همان زمان (?? اردیبهشت ??) امام علاوه بر صدور پیامی در محکومیت اینپیمان ننگین، در پاسخ بهنامه ای، فرمودند: دولتهای اسلامی باید دولت مصر را در این خیانتبزرگ که به اسلام و مسلمین نموده است، به جای خود بنشانند... ملت مصر باید دست اینخیانتکار را از کشورخود قطع کند.
سه شنبه، 6 اکتبر 1981( 14مهر 1360) ، قاهره، میدانرژههمه ساله نیروهای مسلح مصر، روز 6 اکتبر، در شهر «مصر» به مناسبت سالگردعبور واحدهای رزمی آن کشور از کانال سوئز که در سال 1973 صورت گرفته است رژه یبزرگی انجام می دهند. در ساعت 10 صبح تماشاچیان در مکان های مقررجا گرفتند. در ردیف اول در پشت یک دیواره ی 5/1 متری «سادات» با لباسِ نظامیِفرمانده عالی ارتش مصر در وسط نشستهبود. «حسنی مبارک» معاون وی در سمت راست و «ابوغزاله» وزیر دفاع درسمت چپ او نشسته بودند. سه روز قبل از رژه، افراد امنیتی تمام تفنگ ها را بازدیدکرده بودند، تامطمئن شوند که فشنگی در آنها جاسازی نشده باشد و تمامی تانک ها وکامیون ها و حتی تمامی افراد شرکت کننده در رژه را با فلزیاب کنترل کردهبودند.در ساعت 12:40 (دوازده و چهل دقیقه) که تقریباً نیمی از رژه تمام شده بودو «ابوغزاله» مشغول نشان دادن، شش جت میراژکه در ارتفاع کم پرواز می کردندبود،اولین جرثقیل حاملتوپ130 میلی متری با رسیدن به مقابل جایگاه از مسیر تعیین شده خارجشده و از سمت راست به نزدیک ترین فاصله به جایگاه رسیده و ناگهان متوقف می شودحاضران ابتداگمان کردند که به علت نقص فنی، جرثقیل از مسیر خارج شده است، امالحظاتی بعد3 مرد مسلح از عقب کامیون، بیرون پریدند و بی محابا جایگاه را به رگباربستند. «خالد» با سرعتاز جرثقیل پایین پرید و دو بمب دستی را یکی بعد از دیگری به سویجایگاه پرتاب کرد که هیچ کدام از دو بمب عمل نکردند. در این بین «حسین عبّاس محمّد» با مسلسل خویش ازروی صندلی جرثقیل برخاست و با شدت تمام کلّ جایگاه را به رگبار بستو نخستین گلوله هایش گلوی سادات را هدف قرار داد و با این گلوله ها بود که تقریباًکار تمام شد.خالد نیز باسرعت به طرف سلاح خودکار خود که در جرثقیل قرار داشت رفت و با هدفگیری جایگاه سعی در به هلاکت رساندن تعداد بیشتری از سران رژیم مصر نمود. «عبدالحمید» و «عطاطائل» هم در این حال به عباس محمد و خالد پیوسته بودند.خالد باحمایت همراهانش تا فاصله یک و نیم متری سادات رسید، در حالی که هیچ وظیفه ای را جزبه هلاکت رساندن ویاحساس نمی کرد. او به گمان این که ممکن است سادات لباس ضد گلولهداشته باشد در حد توان به سوی وی تیراندازی کرد تا از نتیجه کار اطمینان یافت. درپی این اقدام
?? نفر ازجمله ?? افسر آمریکایی زخمی شدند.
در پی اعدام انقلابی سادات، 24 تن از مسلمانانمصر که به اتهام قتل او دستگیر شده بودند در حالی که در یک قفس پولادین قرار داشتندبه یک دادگاه عالی نظامی آورده شدند.جلسات محاکمه چندین بار تشکیل شد و سرانجام پس از گذشت پنج ماه،احکام صادره علیه متهمان صادر شد و ستوان یکم خالد احمد شوقیالاسلامبولی به اعدام با تیرباران محکوم گشت.
امام خمینی (ره) در قسمتی از پیام خود به مناسبت عید قربان که درتاریخ ?? مهر ???? صادر شد، فرمودند: "در این سال، این عید برای مسلمانان از آن جهتمبارک تر است
که در آستانه آن فرعون مصر رهسپار کوی فرعونیان گردید"
” مادام که کربلا و نجف ما در دست کفار، مکه و مدینه ما در دست منافقین و قدس ما در دست یهود است مبارزه ادامه خواهد داشت.“
در ارتش خدمت کرده بود . قبل از انقلاب هم درزندان فلک الافلاک زندانی بوده است از فکر نظامی بسیار خوبی برخوردار بود . مهندس مکانیک دانشگاه علم و صنعت ، طراح و از بچه های با فکر و با استعداد و عاشق امام(ره) بود . وقتی اولین بار دنبال بچه های تهران در سال 58 رفت بانه ، به عنوان یک نیروی عادی از گردان2 سپاه خدمت می کرد . بعد مشخص شد که او نبوغ ذهنی و فکری اش « فرماندهی
» است.
”تازه رسیده بودم به قرارگاه تاکتیکی و دلم میخواست حاج احمد را ببینم. همین طور که داشتم قدم زنان به طرف قرارگاه میرفتم، صحنه عجیبی دیدم. در میان آن سکوت و خلوتی بعد از ظهر که هر کدام از بچهها از شدت گرما به سنگری پناه برده بود و چرت میزدند، حاج احمد در کنار تانکر آب نشسته بود و با دقت و وسواس خاصی، ظرفهای ناهار بچههای قرارگاه را میشست. اول باور نکردم که حاج احمد باشد ولی وقتی به آرامی نزدیک رفتم، دیدم که خود اوست. با خودم گفتم آدم مثل حاجاحمد با آن همه ید و بیضا، فرمانده تیپ ?? حضرت رسول(ص) و مسوول قرارگاه تاکتیکی باشد و بیاید کنار تانکر آب، کاسه بشقابهای بچهها را بشوید؟! در همین فکر بودم که یک هو به یاد دوربینم افتادم. به تندی، با دوربین قراضهای که روی دوشم داشتم، جلو رفتم و قبل از این که متوجه شود، او را درون کادر دوربین جا دادم و با فشار تکمهای، برای همیشه ثبتش کردم.“
بعد از عملیات بیتالمقدس و فتح خرمشهر زمانی که خدمت حضرت امام شرفیاب شدیم (متوسلیان) ایشان از ناحیه پا مجروح شده بود و عصا در دست داشت. وقتی که خدمت امام رسیدیم ایشان با امام ملاقات خصوصی هم داشت برای عرض گزارش. زمانی که از خدمت امام برمیگشت دیدم که برادر احمد عصا در دست ندارد و خیلی سریع و خیلی خوب دارد حرکت میکند و اصلاَ احساس ناراحتی نمیکند. من از ایشان پرسیدم که عصا را چه کردی. گفت زمانی که خدمت امام بودم امام پرسیدند که پایت چه شده است گفتم که مجروح و زخمی هستم. حضرت امام دستی بر زخم پایم کشیدند و فرمودند ان شاءالله این زخم خوب میشود. من از آن لحظه دیگر احساس درد ندارم و نیاز به عصا هم ندارم.
·گذشت آن زمانی که یتیمی ده ساله در کنار درس، سرپرستی خانواده را بر عهده گیرد.
·گذشت آن زمانی که یتیمی با آن همه پشتکار پیدا شود که هم برای چرخاندن زندگی کار کند و هم کارشناسی عمران –در دانشگاه تبریز، یکی از قطب های علمی آن روز کشور- را به اتمام رساند و آن هم در زمره دانشجویان رده بالا.
·گذشت آن زمانی که معاون یک شهرداری –آن هم شهر بزرگی مثل شیراز- بیاید و هم سفره زیر دستانش شود تا مبادا میز ریاست حجابی شود بین او و مردم. آخر تو اینها را خوانده ای که اکرمکم عندالله اتقاکم، حال چه رفتگر شهرداری باشد و چه غیر آن؛ و تو این را در عمل نشان می دادی و نه در قول چرا که این را هم می دانی : کونو دعاتی الناس بغیر السنتکم
·گذشت آن زمانی که یک معاون شهرداری تا ساعت ها بعد از وقت اداری بنشیند و مشکلات مردم را شخصا و بی هیچ واسطه ای حل کند تا اگر دیگران را تشویق به این کار می کند خود عامل به آن باشد چرا که عتاب لم تقولون ما لا تفعلون تاب عظیمی می خواهد برای آنکه بفهمد و حدیث حسین(ع) مدام برایش زمزمه: ایها الناس « مشکلات مردم نعمت های خدا به سوی شما هستند» و این بود که در پی نعمت می دویدی حتی تا ساعات پایانی شب.
·گذشت آن زمانی که به کسی پیشنهاد شهردار شدن – آن هم شهر بزرگی مثل شیراز- شود و نفسانیات بر او غلبه نکند و خیلی راحت آن را با افغیرالله تبغون مقایسه کند و ازآنجا کهذره ای از فراهم شدن مقدمات شهرت طلبی را در آن می بیند و این یعنی برخلاف معادله صبغةالله
حرکت کردن، به آن پشت پا بزند.
·کمتر سرمایه داری باور می کند که مسئولی علاوه بر رد کردن پیشنهاد تطمیع و رشوه به دلیل اعتقاد به لا تشتروا بایاتی ثمنا قلیلا – آیات مرا به بهای ناچیزی نفروشید- و به دلیل فهمیدن ویل لهم مما تکسبون حتی با تهدید به قتل –آن هم چندین بار- پا از اعتقادات خود عقب نکشیده است. تهدید به قتل یعنی از دست دادن همه چیز و همچنان پا برجای ماندن در مقابل این تهدیدات یعنی باور به فاتقوا النار التی و قودها الناس و الحجاره و ناخودآگاه ذهنم متوجه کلام اعدل حاکمان حضرت امیر (روحی فدا) می شود: « ای شیعیان ما تقوای الهی داشته باشید، بپرهیزید از این که هیزم آن آتش باشید و اگر چه شما نسبت به خدا کافر نیستید، با پرهیز از ظلم به برادران مومنتان خود را از شر آن آتش در امان نگه دارید»
·مسئول انتظامات جانبازان در راهپیمایی برائت از مشرکان سال 66 در مکه، همان راهپیمایی تاریخی، همان که به گلوله بستن بیچاره گان را ...
به راستی که شیرین است جان بازی برای جانبازان بالاخص در ایام حج و چه عبادتی بالاتر از این. وراستی چقدر کوته بینند آنها که عبادت را فقط در نماز و دعا و طواف و زیارت می دانند، کعبه یک سنگ نشانی است که ره گم نشود ، حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست!
·و عجیب حجت شبیه به حج ثارا... است، هر دو حجی انقلابی، هر دو حجی عاشورایی، هر دو برائت از مشرکان، هر دو اعتراض، هر دو حجی ناتمام، هر دو ...
سلسله گفتارهایی در باب تاریخ معاصر ایران ( مشروطه5)
چهارشنبه 10 جمادی الثانی / 1 اوت / 9 مرداد
* بازار تهران بسته و تعطیل عمومی است. شاگردان مدارس در سفارت خانه انگلیس چادر زدند. خبر عزل عینالدوله امروز به متحصنین رسید. مردم از خوشحالی قصد ترک سفارتخانه را داشتند ولی عدهای از گردانندگان تحصن و اجزاء سفارت از پراکنده شدن مردم جلوگیری کردند.
* کاردار سفارت انگلیس با متحصنین سفارت انگلیس ملاقات کرد و ضمن تشویق آنها به ادامه تحصن در سفارت خانه مسئله شکایت به پارلمان انگلستان را به آنها گوشزد کرد.
* متحصنین سفارت انگلیس در تهران تصمیم گرفتند که در صورت خودداری دولت از رسیدگی به خواستههایشان به مجلس نمایندگان انگلیس متوسل شوند.
*تلگراف متحصنین سفارت انگلیس به علمای مهاجر در قم مبنی بر اینکه تا انجام مقاصد و اشاره ما از قم مراجعت نکنید و فریب نخورید.
*تلگراف جوابیه مهاجرین قم به متحصنین سفارت با امضای آیتالله سید عبدالله بهبهانی مبنی بر اینکه مطمئن باشید ما فریب نمیخوریم و تا به مقصود نرسیم و تامین از طرف سفارت انگلیس و روس به ما داده نشود از قم باز نمیگردیم.
پنجشنبه 11 جمادیالثانی /2اوت/ 10 مرداد
*تلگراف محمدباقر موسوی به مهاجرین قم مبنی براینکه بر همه مسلمانان همراهی با مهاجرین واجب است.
*گزارش رسیده به وزارت خارجه در خصوص اغتشاش و ناامنی در استرآباد که موجب اضطراب و تشویش عمومی شده است.
*گزارش روزنامه اندپاندانس (ایندپندنس) درباره تحصن پنج هزار نفر از مردم تهران در سفارت انگلیس، اوضاع شهر تهران، اصرار مردم بر عزل صدراعظم و ورود مهاجرین به شهر قم.
* ورود 30 نفر از قزاقان روس به خراسان و عزیمت آنها به شهرهای مشهد، تربت حیدریه، سیستان و کرمان برای محافظت از کنسولگریهای روسیه.
*تلگراف میرزا آقای اصفهانی از کلات به میرزا یحیی دولتآباد مبنی برعرض تبریک به مشیرالدوله ریاست الوزرای جدید.
* بازارها و سراها بسته است. مردم در سفاتخانه ازدحام کردند.
مفتاحالدوله از طرف دولت حامل دستخطی برای علمای قم است.
*گزارش حبلالمتین: درباره اینکه ادواردگری وزیر خارجه انگلیس در پارلمان انگلستان اظهار داشت که دولت انگلیس از دولت ایران رسماًخواهش کرده که هرچه سریعتر آتش اغتشاشات را خاموش و خواسته متخصصین سفارتخانه انگلیس را برآورده کند.
جمعه 12جمادیالثانی /3اوت/ 11 مرداد
*مقاله حبلالمتین: تشویق ایرانیان به تقلید از جوانان ژاپنی که برای آزادی وطن خود با روسها جنگیدند و توصیه به ایرانیان که برای رهایی وطن از دست اجانب و پیشرفت آن دست اتحاد به یکدیگر دهند و جان خود را فدا کنند.
* خبر حبلالمتین: جراید انگلستان از آزادیطلبی ملت ایران سخن میگویند و شاه را همراه مردم و آماده پذیرش مشروطیت و تشکیل مجلس شورای ملی و انجام قانون مساوات میدانند و اتابک اعظم را مانع اجرای مقاصد شاه معرفی میکنند.
* چند نفر از سفارت روسیه متحصن شدند و گویا روسها هزار تومان به رسم علیالحساب به آنها حواله دادهاند. متحصنین سفارت انگلیس با شنیدن این خبر چند نفر را به سفارت روسیه فرستاده تا آنها را از سفارتخانه خارج کنند. این افراد به سفارت روسیه رفتند و با فریب متحصنین سفارت روسیه آنها را از سفارتخانه خارج کردند و سپس آنها را کتک زدند.
*میرازحسینخان مؤتمنالملک پسر مشیرالدوله دو ساعت از شب گذشته دستخطی به سفارت انگلیس آورد مبنی بر اینکه مجلس تنها در تهران تشکیل میشود و در سایر شهرها تشکیل نخواهد شد و احکام مجلس بعد از مشورت وزرا باید به تصویب شاه برسد. اما کسبه و تجار گفتند ما چنین مجلسی نمیخواهیم بلکه باید مجلسی دایر شود که در هر مسئله حکم آن نافذ باشد و شعب آن در تمام شهرها و دهات دایر شود. و حتی شاه نیز آن حکم را امضا و اجرا کند.
*از طرف مظفرالدین شاه مبلغ پنجاه هزار تومان برای متحصنین فرستاده شد که ضرر تعطیلی بیست روزه بازار برای تجار و کسبه جبران شود اما تجار پول را نپذیرفتند و پس فرستادند.
* نامه کاردار انگلیس به وزارت خارجه ایران مبنی بر اینکه تعداد متحصنین به هشت هزار و پانصد نفر رسیده و اشاره به اینکه صبر متحصنین تمام شده و شاه باید در رفع این وضع اقدام کند.
* عین الدوله جمعی از تجار معتبر را از قبیل حاج حسین امین الضرب را برای مذاکره با متحصنین به سفارت انگلیس فرستاد. ابتدا مردم به آنها اعتنایی نکردند. آنها به قرآن قسم خوردند که با مقاصد آنان همراه هستند. سپس متحصنین در باره درخواستهایشان اظهار داشتند: که 1- مراجعه علما و رؤسای روحانی که اسناد و قبالجات و صداقهای زنان ما به خط و مهر آنها است. 2- افتتاح عدالت خانه که شاه و گدا در آن مساوی باشند. 3- پرداخت وجوه بروات.
* اهالی زرند و ساوه و سایر دهات به قم رفته و با علما همراه شدند.
* مستشارالملک جهت اصلاح امر علما به قم آمد اما هیچ اقدامی در جهت اصلاح به عمل نیاورد.
جمعه 5 جمادی الثانی / 27 ژوئیه / 4 مرداد
* مظفرالدین شاه به میرزا نصرا... خان مشیرالدوله فرمان داد تا برای بازگردان علما به قم برود.
*تلگراف ملک منصور میرزا شعاعالسطلنه به سید علاءالدین موسوی مبنی بر انتقاد از تحصن مردم مسلمان در سفارت اجنبی و توصیه به بازگشت علما از قم.
* مقاله حبلالمتین: در خصوص روزنامه خوانی و عملکرد قوانین روزنامه خوانی و روزنامه نگاری.
* مقاله حبل المتین: در خصوص اهمیت احکام جهان مشمول و همه گیر اسلام و بی توجهی مسلمانان به این خصیصه و قومی کردن دین اسلام که تضعیف آن را نیز به دنبال داشت.
* مقاله حبل المتین: در باره نقش مردم در تامین سعادت و رفاه عامه وهمراهیشان با دولت در این خصوص و اشاره به تشکیل کمپانی و شرکت توسط مشمولین تحت نظارت وزارت بلدیه و اداره احتساب جهت نظارت بر کمیت و کیفیت و نرخ گوشت و نان.
* شرح اغتشاش و بی نظمی در شیراز بر سر خالصجات دیوانی آمدن وزیر مخصوص به شیراز جهت حل اختلافات و پناهندگی اهالی به کنسولخانه انگلیس و ... ابراز امیدواری از اینکه با آمدن رکن الدوله به حکومت شیراز آرامش در این شهر برقرار شود.
شنبه 6 جمادی الثانی / 28 ژوئیه / 5 مرداد
*مظفرالدین شاه ضمن دستخطی به آیتا... سید عبدا... بهبهانی از ایشان خواست به تحصن خود در قم پایان دهد و با میرزا نصرا... خان مشیرالدوله وزیر امور خارجه که مامور بازگرداندن علما از قم دهد به تهران مراجعت کند.
* بسته شدن تمام دکانها و سراها حتی عطاریها و دکانهای زیرگذر، تحصن مردم در سفارت انگلیس، ارسال تلگراف از کلیه ولایات مبنی لزوم پافشاری مردم بر تحصن و گرفتن عکس از متحصنین سفارت.
* به درخواست مشیرالدوله شیخ مهدی شریف کاشانی به منظور ملاقات با آیتا... سید عبدا... بهبهانی و سایر علما و همچنین وساطت برای بازگرداندن آنها عازم قم شد.
* گزارش وزارت خارجه به کارگزاری آذربایجان در خصوص تظلم و دادخواهی مکرر اهالی سلماس از رفتارهای ناشایست حشمت الوزار، کارگزار سلماس.
* متولی باشی قم چراغهای حرم و صحن را یکساعت از شب گذشته خاموش کرد و مانع ماندن مردم در صحن شد.
یکشنبه 7 جمادی الثانی / 29 ژوئیه / 6 مرداد
* محمد علی میرزا طی تلگرافی به مظفرالدین شاه از علمای مهاجر جانبداری کرد و خواهان بازگرداندن آنها به تهران شد.
* شیخ مهدی شریف کاشانی وارد قم شد و با علما ملاقات کرد. وی در دیدار با آیتا... بهبهانی ضمن آگاه کردن او از جریان تحصن مردم که درخواست آزادی و مشروطه میکردند گفت: سلطان عبدالمجید میرزا عینالدوله صدراعظم به زودی استعفا خواهد داد زیرا دولت انگلیس با مردم همراهی میکند و شاه ناچار است به درخواست مردم توجه کند.
* مظفرالدین شاه در پاسخ به تقاضای محمدعلی میرزا ولیعهد نوشت که به واسطه شفاعت او و روحانیون تبریز، میرزا نصرا... خان مشیرالدوله مامور شد به قم برود و مهاجرین را با احترام به تهران بازگرداند.
* در بعضی شهرهای ایران از جمله آذربایجان مردم شروع به تعطیل دکانها کردند.
* عده متحصنین سفارتخانهها افزوده شد و بازارها و سراها را بستند حتی سرگذرها نیز دکاکین بسته بود. کسبه حضرت عبدالعظیم (س) نیز به سفارت خانه آمدند. زنها قصد دارند در خیابان علاء الدوله که متصل به سفارت خانه است چادر بزنند.
* سلطان عبدالمجید میرزا عینالدوله در ساعت چهار بعدازظهر از صدارت استفعا داد و شاه پس از اصرار فراوان به وی برای ادامه صدارت، استعفای او را پذیرفت.
*عینالدوله پس از استعفا از صدارت تهران را ترک کرد و به مبارک آباد رفت.
دوشنبه 8 جمادی الثانی / 30 ژوئیه / 7 مرداد
* تلگراف شیخ محمود زنجانی ملای زرگنده شمیران به آیتالله سید محمد طباطبایی مبنی بر این که شاه صدارعظم را از صدارت عزل کرد.
* متحصنین سفارت انگلیس طی تلگرافهایی به علمای مهاجر از آنها خواستند تا زمان اجرای خواستههایشان به تهران باز نگردند.
* دستخط مظفرالدین شاه به مهاجرین قم مبنی بر پذیرش درخواستهای مهاجرین و توصیه به بازگشت آنها و ذکر آنها عضدالملک برای معاودتعموم مهاجرین به تهران روانه قم خواهد شد و بیش از این باقی ماندن شما در قم جایز نیست.
* تمام بازار تهران بسته بود.
* مردم خمسه و زنجان و رشت به دلیل تبعید علما از تهران شورش کردند.
* مخبر رویتر از تهران خبر عزل عین الدوله از صدارت را ارسال کرد.
سه شنبه 9 جمادی الثانی / 31 ژوئیه / 8 مرداد
* علیرضاخان عضدالملک قاجار از طرف میرزا نصرالله خان مشیرالدوله وارد قم شد و نامه مشیرالدوله را که حامل خبر عزل عینالدوله و انتصاب خود او به صدارت دولت ایران بود به شیخ مهدی شریف کاشانی داد و از علما خواست که با توجه به اجابت خواستههایشان به تهران باز گردند.
* بازار تهران بسته است و مردم در سفارت خانه متحصن هستند.
* یادداشت میرزا نصرالله خانه مشیرالدوله به سفارت خانههای مقیم تهران مبنی بر اینکه از سوی مظفرالدین شاه با حفظ مقام وزارت خارجه به صدارت منصوب شده است.
* مردم قم از معتمد خاقان حاکم قم شکایت داشتند که او جلوی ورود گندم را گرفته و آن را به قیمت گران به نانواها میفروشد، سید جمال واعظ به مردم گفت: تقصیر با شماست که قبول ظلم کردید. مردم نیز علیه حاکم شورش کردند. معتمد خاقان ناچار به علما متوسل شد و آقایان دستور دادند که گندم به قیمت مناسب به نانواها داده شود.
چهارشنبه 10 جمادی الثانی / 1 اوت / 9 مرداد
* بازار تهران بسته و تعطیل عمومی است. شاگردان مدارس در سفارت خانه انگلیس چادر زدند. خبر عزل عینالدوله امروز به متحصنین رسید. مردم از خوشحالی قصد ترک سفارتخانه را داشتند ولی عدهای از گردانندگان تحصن و اجزاء سفارت از پراکنده شدن مردم جلوگیری کردند.
* کاردار سفارت انگلیس با متحصنین سفارت انگلیس ملاقات کرد و ضمن تشویق آنها به ادامه تحصن در سفارت خانه مسئله شکایت به پارلمان انگلستان را به آنها گوشزد کرد.
* متحصنین سفارت انگلیس در تهران تصمیم گرفتند که در صورت خودداری دولت از رسیدگی به خواستههایشان به مجلس نمایندگان انگلیس متوسل شوند.
*تلگراف متحصنین سفارت انگلیس به علمای مهاجر در قم مبنی بر اینکه تا انجام مقاصد و اشاره ما از قم مراجعت نکنید و فریب نخورید.
*تلگراف جوابیه مهاجرین قم به متحصنین سفارت با امضای آیتالله سید عبدالله بهبهانی مبنی بر اینکه مطمئن باشید ما فریب نمیخوریم و تا به مقصود نرسیم و تامین از طرف سفارت انگلیس و روس به ما داده نشود از قم باز نمیگردیم.
جریان شناسی : سلسله گفتارهایی در باب تاریخ ایران معاصر
مشروطه ( 2)
در شماره گذشتهسیزده 57 به صورت مقدمه سخنرانی یکی از اساتید محترم و فهیم در حوزه تاریخ اسلام را [که دستی هم بر تاریخ شناسی معاصر دارد ] آوردیمو وعده شد که از شماره آینده به صورت موضوعی در حد وسع خود به تاریخ مشروطه خواهیم پرداخت . مهمترین فراز مطلب ایشان اینگونه بود :
مشروطه؛ اولین حادثه استثنایی بعد از ورود اسلام
بسم الله الرحمن الرحیم مسألهای که مورد نظرتان قرار گرفته، به همان دلایلی که اشاره کردید، بسیار مهم است؛ یعنی مسأله مشروطیت حقیقتاً درست باز نشده است. بعد از ورود اسلام به ایران، حادثه مشروطیت، یک حادثهی استثنایی است؛ چون اولین بار بود که هم مردم و هم سلطنت مطلقه و حکومت استبدادی ـ که در آن، حاکم و پادشاه، کشور را متعلق به خودش میدانست و مثل یک ملک شخصی با آن رفتار میکرد ـ این را پذیرفته بودند؛ این در آثار بازماندهی از سلاطین و حواشیشان و از تاریخهای ما کاملاً پیداست. مشروطیت، اولین بار این فکر را که مملکت متعلق به مردم است، مردم هم در اینجا حقی دارند و خواست آنها باید تأثیری داشته باشد، مطرح کرد. در طول سالهای متمادی، نهضت مشروطیت، اولین حادثه استثنایی بعد از ورود اسلام است. البته در ورود اسلام هم فضا به کلی تغییر کرد، اما خیلی زمان نگذشت که مجدداً همان شیوههای استبدادیِ گذشته به شکل دیگری در کشور حاکم شد؛ لیکن مشروطیت این را شکست. بنابراین مشروطیت حادثه بسیار مهمی است.
ما انقلاب اسلامی را که یک حادثه عظیم تاریخیِ شکنندهی خیلی از بنیانهای غلطِ کهنِ باقیمانده بود، دیدیم؛ اما به اهمیت حادثه مشروطیت توجه نکردیم. یقیناً اگر آن حادثه نبود، ما امروز نمیتوانستیم چنین کاری را صورت بدهیم و این انقلاب به وجود نمیآمد؛ بنابراین حادثه مشروطیت خیلی مهم است. "
ناطق این سخنرانی مقام معظم رهبری (مدظله ) بودند در جمع برخی محققین تاریخ معاصر ؛ که متاسفانه با نظرات علمی و تحلیل های ایشان در حوزه های مختلف فقط از یک جنبه حکومتی و ولایی نگریسته می شود و نظرات روشنگرانه ایشان به عنوان یک مفسر قرآن و استاد تاریخ اسلام که در سایر عرصه ها نیز مطالعات کاربردی داشته اند مغفول مانده است ( که انشاء الله نیروهای انقلاب باید محققانه در حد وسع خود سایر این جنبه ها را معرفی کنند ) اما در باب مشروطه :
گروههاى اجتماعى فعال در مشروطه را مىتوان به شش طیف تقسیم کرد: اول، توده مردم که به طور عمده شامل طبقات متوسط و فقیر شهرى مىشدند و مهمترین بخش آنان را کسبه و بازاریان و اهل حرف و صنعت تشکیل مىدادند .
دومین گروه اجتماعى، علما و وعاظ و طلاب بودند که با توده مردم و بازاریان پیوندى نزدیک داشتند . در میان علما، نقش مراجع ثلاث (آخوند خراسانى، شیخ عبدالله مازندرانى و میرزا خلیل تهرانى) بسیار برجسته بود، و وعاظ بزرگى چون شیخ مهدى سلطانالمتکلمین و شیخ محمد سلطانالمحققین نقش مهمى در برانگیختن مردم داشتند . یکى از انتقادات به تاریخنگارى مشروطه آن است که محققان به نقش و جایگاه مراجع ثلاث توجه کافى نکرده اند. درحالىکه این جایگاه بهویژه درباره آخوند خراسانى آنقدر برجسته است که مىتوان از وى در مقام رهبر انقلاب مشروطه
یاد کرد .
بعد از پیروزى مشروطه اول، و در جریان مبارزه جدیدى که علیه محمدعلى شاه آغاز شد، علماى فعال در مشروطه به دو گروه اصلى تقسیم شدند . یک گروه از خلع محمدعلى شاه دفاع مىکرد، و گروه دیگر خطر اصلى را از جانب غربگرایان افراطى مىدانست . معروفترین چهره گروه اخیر، شیخ فضلالله نورى است .
سومین گروه، بخشى از کارگزاران دولتى هستند که آنان را "دیوانسالاران غربگرا" مىنامیم . این گروه، اولین منادیان تجددگرایى به سبک غرب در ایران بودند و به عبارت دیگر استخوانبندى اولیه جریانى را تشکیل مىدادند که غربگرایى مىنامیم . این گروه "سرشت دو زیستى" داشتند؛ یعنى هم در حکومتبودند و از مزایاى مادى و اقتدار سیاسى ناشى از تصدى مناصب حکومتى بهره مىبردند، و هم در موضع اپوزیسیون جاى داشتند و منتقدان ساختار سیاسى و اجتماعى به شمار مىرفتند (چیزى شبیه دوم خردادى ها در هشت سال دولت جناب آقای خاتمی) . این "نخبگان دوزیستى" ، هم از الطاف ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه و محمدعلى شاه و احمد شاه برخوردار بودند و به مناصب مهم دولتى دستیافتند و براى انجام ماموریتهاى مهم به خارج اعزام مىشدند و از طریق رشوهها و رانتها به ثروتهاى هنگفت دستیافتند، و هم از موضع اپوزیسیون در جهت تخریب وضع موجود مىکوشیدند و از این طریق وجیهالملة مىشدند .
چهارمین گروه اجتماعى، گروه کمپرادور بود . بزرگترین تجار ایران در آن زمان در زمره این کمپرادورها بودند . این گروه اجتماعى، پیوندى نزدیک با دیوانسالاران غربگرا داشت .
پنجمین گروه اجتماعى مؤثر در انقلاب مشروطه، سران ایلات و عشایر بودند . این گروه نقش مهمى در حوادث مشروطه داشت . باید توجه کنیم که در آن زمان ایلات و عشایر حدود 5/2 میلیون نفر از جمعیت دهمیلیونى ایران را در بر مىگرفتند; یعنى حدود 25 درصد کل جمعیت ؛
ششمین گروه اجتماعى مؤثر در انقلاب مشروطه، روشنفکران بودند . البته روشنفکران جدید به مثابه یک گروه اجتماعى قابل اعتنا در زمان مشروطه هنوز در جامعه ایران پدید نیامده بودند . منظور حلقههاى اولیه روشنفکران ایران است که هنوز وزن و اهمیت اجتماعى قابل اعتنایى نداشتند . فضلا و نویسندگان و کسانى را که در پیرامون مطبوعات و محافل فکرى عصر مشروطه گرد آمدند مىتوان در قالب این گروه اجتماعى تقسیمبندى کرد .
این شش گروه در انقلاب مشروطه مؤثر بودند . با توضیحاتى که درباره خصلت دوزیستى دیوانسالاران غربگرا داده شد معلوم مىشود که چگونه این گروه، در نهایت، گوى سبقت را ربودند . آنان زاییده حکومت قاجار و در متن دستگاه دیوانى آن بودند و اهرمهاى بسیار قوى سیاسى و فرهنگى و اقتصادى را در دست داشتند . البته نقش کانونهاى دسیسهگر استعمار را نیز نباید از نظر دور داشت . عملکرد این کانونها در جهت انتقال قدرت به دیوانسالاران غربگرا و کمپرادورها بود . مهمترین آنها "سازمان ماسونى بیدارى ایران" است که به صورت مخفى فعالیت مىکرد و اعضاى آن با اقداماتى چون به دار کشیدن شیخ فضلالله نورى، ترور سید عبدالله بهبهانى، اقدامات زننده و توهینآمیز علیه آخوند خراسانى، ترور و حذف رجال سیاسى سالم، تشکیل کمیته مجازات و اقدامات مشابه دیگر به تدریج راه را براى تحقق آرمان خود هموار کردند . این آرمان همان اندیشه دیکتاتورى مصلح بود که بنیان نظرى صعود سلطنت پهلوى را تشکیل داد .
این تقسیمبندى به خوبى نشان مىدهد که رویکرد گروههاى مختلف اجتماعى به انقلاب مشروطه از خاستگاه واحدى ناشى نمىشود . مسلما دلیل تمایل توده مردم شهرى از کسبه بازار و صاحبان حرف و نیز روحانیون که نقش رهبرى توده را بر عهده داشتند با وجه تمایل طبقه جدید کمپرادور که پایى در درون کشور و دستى در بیرون داشتند و مورد حمایت کمپانىهاى خارجى بودند و نیز با وجه تمایل طبقه جدید دیوانسالار که هم از مکنت مالى خوبى، به برکتحضور در حاکمیت قاجار، برخوردار بودند و هم از ارتباطات بیرونى کافى بهره مىبردند، فرق داشت .
به همین دلیل بعد از آنکه طبقه جدید دیوانسالار و حامیان آنها قدرت بیشترى پیدا مىکنند پارهاى دیگر از گروههاى اجتماعى، که توده مردم و نیز روحانیان از آن جمله بودند، از روند مشروطه احساس خطر مىکنند و نزاع میان گروههاى اجتماعى درگیر جدى مىشود . مطالعه مطالبات اجتماعى گروهها، و انتظارات هر یک از آنها از مشروطه، نحوه پىگیرى این مطالبات، و نیز مناسبات شکلگرفته میان این گروهها و حاکمیت، مىتواند راهنماى بسیار خوبى براى ارزیابى و درسآموزى از نهضت مشروطه باشد . در این شماره اختصارا به دو گروه از شش گروه اصلی انقلابیون مشروطه اشاره می کنیم و بقیه برای شماره های آتی :
توده مردم
اوّل ، آن بخش از جامعه است که بدنه و بستر عمومی انقلاب مشروطه را تشکیل می داد و از آن می توانیم با عنوان "توده مردم " یاد کنیم . این توده مردم به طور عمده شامل طبقات متوسط و فقیر شھری می شد و مھم ترین و فعال ترین بخش آن را کسبه و بازاریان و اھل حرف و صنعت تشکیل می دادند. البته در برخی مناطق روستایی ، مانند گیلان ، تلاطمھایی رخ داد ولی محور اصلی حرکت مشروطه را طبقه متوسط شھرھای بزرگ شکل می داد. این مردم به طور عمده به وسیلة رؤسا و ریش سفیدان و کدخدایان محلات و اصناف و کلانتران و کدخدایان روستاھا و ایلات و طوایف ھدایت می شدند که تا آن زما ن نقش مؤثری در ساختار اجتماعی ایران داشتند. تجلی این ساختار را در فرمان مشروطه می یابیم آنجا که به طبقات معین ، یعنی شاھزادگان و علما و اعیان و ملاکین و تجار و اصناف، اجازه داده می شود که نمایندگان منتخب خود را برای عضویت در مجلس برگزینند .
علما، وعاظ و طلاب
دومین گروه اجتماعی علما و وعاظ و طلاب هستند که با توده مردم و کسبه و بازاریان پیوند نزدیک داشتند و نقش مهمی در برانگیختن توده مردم ایفا نمودند. در آن دوران علما به عنوان سخنگوی مردم در برابر حکومت شناخته میشدند و اصطلاح "علمای ملت" در مقابل "اولیای دولت" کاربرد فراوان داشت. در میان علما، نقش مراجع ثلاث مقیم عتبات (آخوند ملا محمدکاظم خراسانی، شیخ عبدالله مازندرانی و میرزا خلیل تهرانی) بسیار مؤثر بود و وعاظ بزرگی چون شیخ مهدی سلطانالمتکلمین و شیخ محمد سلطانالمحققین نقش مهمی در برانگیختن مردم داشتند. یکی از انتقاداتی که به تاریخنگاری مشروطه میتوان وارد کرد، عدم توجه کافی به جایگاه مراجع ثلاث است. در حالی که این جایگاه، به ویژه نقش آخوند خراسانی، بسیار بزرگ است در حدی که از آخوند خراسانی میتوان به عنوان رهبر انقلاب مشروطه یاد کرد. اگر علمای تهران در جهت مشروطه حرکت میکردند و این حرکت از حمایت مردم برخوردار میشد همه به اعتبار نقش مراجع ثلاث و به ویژه آخوند خراسانی بود .
البته یکی دیگر از مراجع تقلید آن عصر، آقاسید محمدکاظم طباطبایی یزدی (صاحب عروةالوثقی)، در ماجرای مشروطه رویه بیطرفی در پیش گرفت. در مورد ایشان نیز باید متذکر شویم که عدم مشارکت وی در انقلاب مشروطه به دلیل بدبینی نسبت به حوادث ایران و ماهیت حرکت مشروطه بود نه به دلیل غیرسیاسی بودن و پرهیز از دخالت در امور سیاسی. ایشان اندکی قبل از فوت آخوندخراسانی فتوای تاریخی خود را صادر کرد و مسلمانان را به جهاد علیه اشغالگران ایتالیایی در لیبی و انگلیسی و روسی در ایران فراخواند و این هجوم استعمار اروپایی را "جنگ صلیبی" نامید. آیتالله یزدی هفت سال پس از آخوند خراسانی زندگی کرد و در این سالها در نجف اشرف مرجعیت مطلق داشت و زمانی که قوای انگلیس بینالنهرین (عراِق) را اشغال کردند فتوای جهاد صادر کرد و فرزند ارشد ایشان، آقاسید محمدیزدی، از رهبران جهاد 1920 عراِق بود .
بعد از پیروزی مشروطه اوّل، و در جریان مبارزه جدیدی که علیه محمدعلی شاه آغاز شد، علمای فعال در مشروطه نیز به دو گروه اصلی تقسیم شدند. یک گروه از خلع محمدعلی شاه دفاع میکرد و گروه دیگر خطر اصلی را از جانب غربگرایان افراطی میدید و نه تنها دلیلی برای مبارزه و خلع محمدعلی شاه نمییافت بلکه حتی حفظ او را ضرور میدانست. معروفترین چهره گروه اخیر شیخ فضلالله نوری است که یکی از علمای درجه اوّل تهران بود و برخلاف تبلیغات شدیدی که در آن زمان و بعدها علیه او صورت گرفت در میان مردم محبوب و خوشنام بود. توجه کنیم که کلنل پیکوت، وابستة نظامی سفارت انگلیس، در گزارش بیوگرافیکی که در سال 1316ِ به لندن ارسال کرده، شیخ فضلالله نوری را چنین توصیف میکند: "بسیار باسواد است. زندگی منزه و فقیرانهای دارد. بسیار مورد احترام است "
در میان علما، کمتر، و وعاظ و طلاب، بیشتر، گروهی نیز وجود داشت که باید از سایر اقشار روحانیت تفکیک شود. این گروه شامل افرادی است که در کسوت روحانیت بودند ولی یا از نظر فکری در صف تجددگرایان غربگرا جای داشتند و یا با این گروه همکاری میکردند و عملکرد ایشان علیه کل روحانیت بود. از این افراد در کسوت علما باید به سید اسدالله خرقانی و شیخ ابراهیم زنجانی اشاره کرد. خرقانی مدتها در بیت آخوند خراسانی از نفوذ فراوان برخوردار بود و از این طریق تأثیر بزرگی بر تحولات مشروطه نهاد. زنجانی در دوران مشروطه اوّل شخصیت مهمی نبود و در زنجان اقامت داشت. او به عنوان نمایندة مجلس اوّل وارد حوادث مشروطه شد و از آن پس به یکی از شخصیتهای مؤثر فکری و سیاسی تجددگرایان غربگرا بدل شد. در میان وعاظ ملکالمتکلمین و سید جمال واعظ از این گروه بودند و در میان طلاب افراد سرشناس متعددی به این طیف تعلق داشتند که شاخصترین آنها سید حسن تقیزاده است .نکتة مهم، پیوند عمیق این گروه است با دیوانسالاران غربگرا و تجار بزرگ کمپرادور، یعنی دو گروه اجتماعی عمدهای که دربارة آنها توضیح خواهیم داد؛ و نیز با انجمنهای سری فعال در مشروطه
و پس از آن. برای مثال، زنجانی را حسینقلیخان نظامالسلطنه مافی، از دولتمردان سرشناس عهد قاجار، کشف کرد و برکشید و اولین رسالة زنجانی به کمک نظامالسلطنه تکثیر شد. برخی محققین این رساله را، کهبستانالحق نام دارد، مهمترین رساله سیاسی دوران مشروطه میدانند. ارتباطات نزدیک زنجانی با میرزا مهدیخان غفاریکاشانی (وزیر همایون)، در دوران حکومت وزیر همایون بر زنجان، سبب شد که زنجانی به مجلس اوّل راه یابد. ملکالمتکلمین نیز پیوند نزدیک با این گروه داشت و اولین رساله او به ناممنالخلق الیالحق در زمان اقامت دو ساله وی در بمبئی با پول تجار بزرگ زرتشتی این شهر چاپ شد که اعتراض شدید مسلمانان بمبئی را برانگیخت و به دلیل این اعتراضات ملکالمتکلمین مجبور به ترک هند و بازگشت به ایران شد . .......... ادامه دارد