سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  هفته نامه دانشجویی روایت 57
[ و کسى از وى مسافت میان مشرق و مغرب را پرسید فرمود : ] به اندازه یک روز رفتن خورشید . [نهج البلاغه]
درباره ما
هفته نامه دانشجویی روایت 57
مدیر وبلاگ : سیزده 57[244]
نویسندگان وبلاگ :
13 57[2]

سلام .... دانشجویان دانشگاه های شیراز هستیم از اونایی که کشته مرده ی گفتمان انقلاب و حضرت روح الله هستند . سربازان ولایتی هستیم که به زعممون هنوز جمهوری اسلامی اون چیزی که انقلاب اسلامی می خواست نشده ،پس هرجا انحرافی ببینیم فریاد می زنیم ، به عبارت بهتر نقد حاکمان بدون نفی حاکمیت ...... _____________________ _____________________ مدیر مسئول و صاحب امتیاز: محمد حسین رئیسی _____________________ زیر نطر شورای سردبیری و هیئت تحریریه:علی جعفری، مصطفی نمازیان، محمد زارع ،مجتبی ایزدیان _____________________ همکاران: سجاد آزمند، امین رشیدی، غلامعلی سعادت، محمد دژکام _____________________ مدیر وبلاگ: سید حسین مطلبی پور _____________________ پیام کوتاه: 09176343500 ____________________ ایمیل:mag_1357@yahoo.com
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

لوگوی نشریه
هفته نامه دانشجویی روایت 57
بایگانی موضوعی مطالب
اخبار[36] . مقاله[32] . یادداشت هفته[17] . متفرقه[16] . پیام ولایت[7] . معرفی شهید[7] . معرفی کتاب[5] . خاکی تر از خاک[5] . جریانشناسی[4] . خاکی تر از خاک[3] . مطالبات رهبری[2] . متفرقه[ . معرفی کتاب .
بایگانی
پیش شماره
شماره اول
شماره دوم
شماره سوم
شماره چهارم
شماره پنجم
شماره شش
شماره هفتم
شماره هشتم
شماره نهم
شماره دهم
شماره یازدهم
شماره دوازدهم
شماره سیزدهم
شماره چهاردهم
شماره پانزدهم
شماره شانزدهم
شماره هفدهم
شماره هجدهم
شماره نوزدهم
شماره بیستم
شماره بیست و یکم
شماره آخر سیزده پنجاه و هفت
لوگوی دوستان











موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   سیزده 57  

عنوان متن مقاله پنج شنبه 88 فروردین 27  ساعت 11:59 صبح

تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام 1

 

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب آقای منتظری

با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمه‌ای برایتان می‌نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشته‌اید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم می‌دانم؛ خدا را در نظر می‌گیرم و مسائلی را گوشزد می‌کنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرال‌ها و از کانال آنها به منافقین می‌سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده‌اید. شما در اکثر نامه‌ها و صحبت‌ها و موضعگیری‌هایتان نشان دادید که معتقدید لیبرال‌ها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که می‌گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده‌ای برای جواب به آنها نمی‌دیدم. مثلا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و می‌بینید که چه خدمت ارزنده‌ای به استکبار کرده‌اید. در مساله مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدین‌تر می‌دانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام می‌دادید که او را نکشید. از قضایای مثل قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمی‌باشید و به طلابی که پول برای شما می‌آورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمد الله از این پس شما مساله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود می‌دانید -که مسلماً منافقین صلاح نمی‌دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی می‌شوید که آخرتتان را خراب‌تر می‌کند- ، با دلی شکسته و سینه‌ای گداخته از آتش بی‌مهری‌ها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت می‌کنم دیگر خود دانید:

1 - سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرال‌ها نریزد.

2 - از آنجا که ساده‌لوح هستید و سریعاً تحریک می‌شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.

3 - دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.

4 - نامه‌ها و سخنرانی‌های منافقین که به وسیله شما از رسانه‌های گروهی به مردم می‌رسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان -روحی له الفدا- و خون‌های پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند.

 

 



  • کلمات کلیدی :
  •   نظرات شما  ( )

    نویسنده مطالب زیر:   سیزده 57  

    عنوان متن پشت صحنه پنج شنبه 88 فروردین 27  ساعت 11:55 صبح

     *آره، درسته، حق با شماست. قرار بود پشت صحنه یک ستون کوتاه باشه ولی اینقدر اتفاقات عجیب و غریب تو این بیست و چند روز اتفاق افتاده که نمی شه نگفت، فقط به بعضیاش اشاره می کنم.

    *سکانس اوّل: ” در حالت طبیعی ش پیر آدم در میاد بخواد این هفته نامه را سر موقع برسونه. کل کارایی که حین این چند سال تو دانشگاه انجام دادم یه طرف ، این لا مذهب نشریه هم یه طرف؛ حالا حسابش را کن که با این اوضاع و احوال، بچه های نشریه هم هر کدوم ید طولایی در ارائه  انواع و اقسام سوتی های ریز و درشت داشته باشن. دیگه ببین چه میشه؟!“ اینا رو داشتم به مجتبی می گفتم اونم مرتّب سرش رو تکون می داد و ضمن تاکید اَکید حرفام، تاسف حدوداً عمیق خودش رو از این بی نظمی ها و سوتی های بَرو بَچ ابراز می کرد.

    *سکانس دوّم : فکر کنم دوم، سوم فروردین بود که با مجتبی کار داشتم و زنگ زدم به موبایل نشریه( چون موبایل همیشه دست اونه) دیدم خاموشه! چند بار دیگه هم زنگیدم بازم فایده ای نداشت و خاموش بود. از یه طریق دیگه پیداش کردم و بعد از یک گپ کوچیک،  تازه دوزاریم افتاد  که گوشی نشریه دزدیده شده! البته ناگفته نمونه که این گوشی سومین باره که به دست ایشون گم می شه ولی هر بار یه آدم درستی پیداش می کرد و بَرش می گردوند ولی متاسفانه این دفعه...! حالا ما رو باش با کی شدیم هفتاد میلیون؟! کاش لااقل این فکمون رو بسته بودیم و الکی درد دل نکرده بودیم! (یه کم گوشتون رو یارید جلو، نه نشد، بیا جلوتر، خیلی خصوصیه: تازه کجاش را دیدید؟! بعد از اینکه گوشی رو دزدیده بودن برای اینکه کارمون لنگ نشه، مجتبی گوشی خانومش را برداشته بود، همین چند ساعت پیش بم زنگ زد و گفت اونم تو سیزده بدر گم کرده!) بله دیگه، حالا خر بیار، باقله بار کن. کم کم باید اسم ایشونو در کتاب رکورد ها ثبت کنیم چون چند ماه پیش هم گوشی خودشون گم کردند.

    *سال 83، مسئول بسیج و مسئول جامعه و مسئول ستاد یادواره شهدای دانشگاه، 3 تا آدم یغور وهیکلی بودن که هر کدومشون حول وحوش 120 کیلویی داشتن. ما که ورودی 84 هستیم و اون موقع ها نبودیم ولی میگن یه روز هر 3 تاشون با همدیگر سوار یه موتور شده بودن و از سر بالایی دانشگاه رفته بودند خوابگاه مفتح! ( قابل توجه بچه مامانی هایی که کسی رو ترک عقب سوار نمی کنن که مبادا موتورشون خراب بشه، اِوا، مامانم اینا!) سال ها بعد یعنی سال 87 یکی از رفقا با یک تحلیل کاملا علمی فلسفی!می گفت تاریخ را باید به دو قسمت تقسیم کنیم ، قبل از بالا رفتن اون موتور و بعدش! حالا به این جملات که تو بروشور تبلیغاتی سیرک ملی ایتالیا نوشته شده دقت کنید:” مردم شیراز به دو گروه تقسیم خواهند شد (این تیترش بود) این کار را سیرک انجام می دهد . بعد از رفتن سیرک، مردم دو گروه می شوند: آنهایی که سیرک بزرگ ایتالیا را دیده اند و آنهایی که از دیدن این اتفاق بی سابقه محروم می مانند!“

    *هرچند دوست ندارم فضای نشریه رو محدود به اتفاقات کوچک و سطحی دانشگاه کنم ولی گاهی اشاره به بعضیاش بدم نبست. بعد از چاپ آخرین شماره سیزده 57 آقای ارژنگ.ع از دانشجویان دانشکده مهندسی و از اونایی که فریاد ”زنده باد مخالف “ شون گوش فلک رو پر کرده، سیزده 57 هایی که روی میز مهندسی بود رو برداشته و به قول خودش برای عمل به وظیفه انقلابیش! همشون ریخته توی چمنای گوشه حیاط دانشکده مهندسی تا کسی برنداره و بخونه. خوب حتما دلش خواسته دیگه، زورش زیاده! خواستم بگم که عزیز خوب برادر، الهی من قربون اون قد و بالات برم، الهی من فدای اون هیکل بدنسازیت بشم (من که هنوز توفیق زیارتتون نصیبم نشده، ولی از اونجایی که زورتون زیاده احتمال می دم که هیکل درست وحسابی و آن کادری داشته باشین) و خلاصه ای عصاره همه ی خوبیها و اصلا ای جامعه مدنی، ای دموکراسی، ای آزادی بیان و... دو تا پیشنهاد از من لاغر مردنی و ضعیف و بدبخت وبیچاره بشنو: اول اینکه برو آرشیو قوی ترین مردان ایران رو که تو عید پخش شد گیر بیار رو ببین (فکر کنم موسسه سروش داشته باشه) بعضی از اون آدم بزرگا با اینکه به قول خودشون زورشون خیلی زیاده هرچی با یه وزنه وَر می رن نمی تونن کاریش کنن، برای همین می رن سراغ آیتم بعدی، این دفعه با یه دید دیگه اون تصاویر را ببین، شاید یه چیزایی دستگیرت شد...دوم اینکه یه موقعی این کارا رو انجام بده که دانشگاه خلوت باشه، آخه طیف –به قول خودتون- خاکستری ، کلی به شما دل بستن، شما که میای صاف صاف تو روز روشن این کار رو انجام می دی، یه موقع می بیننت بعد بد می شه ها، بوّوه می شینا،خود دانید.  

    *من غلط کنم بخوام به علماء توهین کنم! تو پشت صحنه شماره قبل یه اشاره ای کرده بودم به حضور خودم وعلی وغلامعلی تو مسجد قبا برای شنیدن سخنرانی آقای خاتمی و یه سری حواشی اون جلسه مثل سختگیری های چند تا از طلبه های اونجا که نکنه یه موقع کاری انجام بدیم! بعد نوشته بودم :“مامور مخصوص حاکم بزرگ، میتیکمان؛ دیگه از دست ما عصبانی شده بود“ و منظورم مامور هایی بود که گذاشته بودند مخصوص ما سه نفر. بعد از دو سه روز یکی از رفقا تماس گرفت که فلانی این چیه نوشتی؟ چرا به آقای دستغیب گفتی میتیکمان“؟! بعد که برام توضیح داد فهمیدم که عجب گافی دادم! راست می گفت، احتمال داشت خوانندگان بجای مقصود من این برداشت رو از نوشته کرده باشن. به هر حال همینجا رسما اعلام می کنم که ما با وجود تمام اختلاف نظرات سیاسی که با جناب آقای دستغیب داریم مخلص ایشون و کلیه علمای شهر هم هستیم و اگر احیانا جسارتی شده عذرخواهی می کنیم هر چند خداوکیلی هیچ غرضی در کار نبوده... 

    *همین چند مدت پیش بود - بعد از اون تجمعی که اخر تابستان گرفتیم و شب هم جلوی دادگاه تو خیابون خوابیدیم -  که سومین تجمع دانشجویی رو، روبروی دانشگاه ویژه روحانیت شیراز برگزار کردیم هدف تجمع هم اعتراض به دستگیری حجت الاسلام جهانشاهی بود و اینکه باید آزادش کنید ( اینکه جهانشاهی یا همون طلبه ی سیرجانی کی هست رو حتما تو صحفه اخبار خوندید) هر چی می گفتیم آقاجان سر تا پای صحیفه رو بگردید هیچ جاش نگفته که پیاده روی در بیابان خلاف شأن روحانیت هست، عوضش تا دلتون بخواد گفته که اشرافیگری و بنز سواری و کاخ نشینی و تجملگرایی خلاف شأن روحانیت اصیل هست، اما گوششون بدهکار نبود. می گفتن مگه رهبری خودش اطلاع نداره، همین که عکس العملی نشون نمی ده یعنی اینکه کار ما در دستگیری این آقا درسته! می گفتیم آخه مگه رهبری بیکاره که تو هر موضوعی به این کوچیکی وارد بشه، اما فایده ای نداشت، بازم ساز خودشون رو می زدن. فکر کنم 26 اسفند بود که شهبازی –دبیر جنبش عدالتخواه کل کشور- پیامک زد که: ”رهبری خطاب به طلبه ی سیرجانی: شَکَّر ... مساعیکَ. آزادی جهانشاهی پس از 7 ماه حبس در زندان اِوین به فرمان رهبر انقلاب“ داشتم شاخ در میاوردم! دو روز بعد که خبرش رسانه ای شد خیالم راحت شد که راسته. به نظرم حالا موقشه که آقایون بیان و به دانشجوها جواب بدن که چرا باید این قدر ضعیف کار کنن و کار رو لوث کنن که رهبری مجبور بشه از خودش مایه بذاره و تو این مسائل ریز وارد بشه؟ واقعاً زشت نسیت برای مسئولای استان؟!

    برادرای مسئول! اینو می دونید ولی بازم گوش کنید؛ سرباز همیشه تو خط مقدم هست و فرمانده از پشت راهنمایی می کنه، به عبارت بهتر ماها سرباز صفریم ما سرباز امام زمان و انقلابیم و هیچ عددی حساب نمی شیم اون که عدد هست و یه رقمی به حساب می یاد فقط یک نفره و اونم ولیّ فقیه زمانه. حالا ما سرباز صفرا اگه پشت عدد قرار گرفتیم هیچ فایده ای نداره، صفر پشت عدد اصلاً خونده نمی شه ولی اگه رفتیم خط مقدم و شدیم سپر و جلوی عدد قرار گرفتیم اون موقع به ازای هر صفری، هی عدد بزرگتر می شه، می شه صد، می شه هزار، ده هزار، صد هزار، یک میلیون و بالاخره بیست میلیون! حالا دوباره هر موقع خواستیم خیر سرمون یه انتقاد و اعتراضی کنیم بهمون انگ بزنید که ”مگه شما پیرو رهبری نیستید؟! تا وقتی ایشون چیزی نگفتن شما هم هیچ کاری نباید کنید!“ باشه؟!

     



  • کلمات کلیدی :
  •   نظرات شما  ( )

    نویسنده مطالب زیر:   سیزده 57  

    عنوان متن گفته ها و شنیده ها 2 پنج شنبه 88 فروردین 27  ساعت 11:54 صبح

    وقتی طلبه سیرجانی آزاد شد ؛ همه خواب بودند

    با گذشت یازده روز از آزادی طلبه سیرجانی از زندان اوین به فرمان رهبرمعظم‌انقلاب، این اتفاق انعکاس رسانه‌ای درخوری نیافته و بایکوت خبری رفتار عدالتخوهانه این طلبه سیرجانی همچنان ادامه دارد. 
    این در حالیست که اغلب رسانه‌ها صرفاً به مخابره خبر آزادی وی که اولین بار توسط شبکه ایران منتشر شد بسنده کردند. به نظر می رسید با توجه به دستور مستقیم رهبر انقلاب در این زمینه و اعتراض های دانشجویی-طلبه ای به نوع رفتار قضایی علیه این طلبه جوان، آزادی وی علی‌القاعده تا مدتها توجه فعالان رسانه‌ای و سیاسی و فرهنگی را به خود جلب کند. 
    طلبه سیرجانی که پس از اعتراض به پرونده زمین‌خواری در سیرجان و با وجود حمایت مردم این شهر در دادگاه کرمان محکوم شده بود، پس از مدتی و به دنبال اعتراض دانشجویان با حکم رهبر انقلاب از زندان آزاد شد. اما به دلیل ادامه روند مفاسد اقتصادی در شهر سیرجان، حجت الاسلام جهانشاهی در حرکتی اعتراض‌آمیز، با پای پیاده به سمت تهران حرکت ‌کرد. اما تنها پس از طی پنجاه کیلومتر در مسیر تهران ودر نزدیکی های آباده فارس با حکم دادگاه روحانیت فارس به جرم «اقدام خلاف شؤون روحانیت و تشویش اذهان عمومی» بازداشت شد. این طلبه عدالتخواه که نزدیک به 15 ماه از قرار حبس او باقی بود، شامگاه 28 اسفند دوباره با فرمان رهبرمعظم انقلاب آزاد شد. مقام معظم رهبری در پیامی خطاب به این طلبه عدالتخواه فرمودند : شکرالله مساعیکم

    عضو کارگزاران:شانسی برای اجماع وجود ندارد

    عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران گفت: احتمال ضعیفی برای اجماع اصلاح طلبان وجود دارد با این حال من شانسی برای اجماع اصلاح‌طلبان نمی‌بینیم.

    هدایت آقایی عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران در خصوص اجماع در جبهه اصلاحات اظهار داشت: همه مایل به اجماع میان دو کاندیدای موجود هستیم ولی در شرایط فعلی احتمال آن ضعیف است و با این شرایط انتخابات به مرحله دوم کشیده می‌شود. وی افزود: احتمال حضور کاندیدای جدید در حال حاضر وجود ندارد زیرا دیگر فرصت کافی و انگیزه لازم در این خصوص وجود ندارد.

     



  • کلمات کلیدی :
  •   نظرات شما  ( )

    نویسنده مطالب زیر:   سیزده 57  

    عنوان متن گفته ها و شنیده ها 1 پنج شنبه 88 فروردین 27  ساعت 11:49 صبح

     

    انتخابات ابزار قدرت‌طلبی نیست، مبادا کسی دشمن را به طمع بیاندازد

    حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در اولین روز سال جدید در اجتماع عظیم زائران حرم رضوی و مردم مشهد در بیانات بسیار مهمی، ضمن تشریح ”زمینه ها و ضرورتهای پیشرفت و عدالت“ و بررسی ابعاد مختلف اصلاح الگوی مصرف، به تبیین موضوع انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و همچنین مسئله ایران وامریکا پرداختند و تاکید کردند: ملت بزرگ و عزیز ایران با توجه به آمادگی ها و زمینه های مثبت موجود، دهه چهارم انقلاب را به گامی بلند و جهشی قابل توجه در روند تحقق آرمان اصیل ”پیشرفت و عدالت“ تبدیل خواهد کرد.

    حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید بر لزوم همراه بودن عدالت با پیشرفت، کاهش فاصله های طبقاتی، برابری در استفاده از امکانات و فرصت‌ها و کاهش فاصله برخورداری مناطق مختلف کشوررا از جمله شاخص های حقیقی عدالت دانستند و افزودند: تحقق این آرزوهای بزرگ، سخت، اما شدنی است و باید با همت و اراده و تلاش همگانی به آنها برسیم.

    رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به تأکیدی که در پیام نوروزی بر لزوم اصلاح الگوی مصرف داشته اند، افزودند: این حرکت، گامی اساسی در روند پیشرفت و عدالت است چرا که بیماری اسراف، از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، آسیبها و مشکلات گوناگونی بوجود آورده و آینده کشور را تهدید می کند.

    ایشان، صرفه جویی را درست مصرف کردن و مصرف کارآمد و ثمر بخش خواندند و افزودند: باید اعتراف کنیم که عادتها، سنتها و روشهای غلط، زیاده روی در مصرف را به‌دنبال آورده و نسبت میان تولید و مصرف را، به ضرر تولید برهم زده است، به گونه ای که یک سوم نان تولیدی و حداقل یک پنجم آب مصرفی، که با آن همه مشکلات و دشواری‌ها تهیه می شود، عملاً به هدر می رود، متوسط مجموع انرژی مصرفی در ایران، بیش از 2 برابر متوسط جهانی شده و شاخص شدت انرژی در کشور ما یعنی نسبت انرژی مصرف شده به کالای تولید شده، متاسفانه 8 برابر کشورهای پیشرفته است.

    بخش دیگری از سخنان مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در اجتماع عظیم زائران حرم رضوی به موضوع دهمین انتخابات ریاست جمهوری اختصاص داشت.

    ایشاندر بخش دیگری از سخنان خود انتخابات را یکی از پایه های نظام اسلامی برشمردند و افزودند: مردمسالاری دینی با حرف ایجاد نمی شود بلکه نیازمند شرکت و حضور و اراده ملت و ارتباط ”فکری، عقلانی و عاطفی مردم“ با تحولات کشور است و تحقق این مسئله جز با انتخابات صحیح، همگانی و مشارکت وسیع مردم ممکن نیست. رقابت و نقد منصفانه از دیگر نکاتی بود که رهبر انقلاب به نامزدهای دهمین انتخابات ریاست جمهوری توصیه کردند و افزودند: هر یک از شما حتماً حرفی دارید و طبعاً حرف فرد مقابل را رد می کنید اما در این روند از جاده انصاف خارج نشوید و به کتمان حقایق نپردازید.

    ایشان با انتقاد از برخی که بیهوده تلاش می کنند از هم اکنون انتخابات 22 خرداد ریاست جمهوری را در ذهن مردم خدشه دار کنند، افزودند: تاکنون حدود 30 انتخابات در کشور برگزار شده و مسئولان وقت رسماً سلامت و صحت انتخابات را تضمین کرده اند و به همین علت مردم تحت تاثیر حرفهایی که تلاش می کنند انتخابات ریاست جمهوری را از هم اکنون متزلزل وخدشه دار جلوه دهند، قرار نمی گیرند. رهبر انقلاب اسلامی درباره موضع رهبری در انتخابات خاطر نشان کردند: همیشه گمانه زنی‌ها و شایعاتی در این زمینه بوده و خواهد بود اما بنده یک رأی دارم که در صندوق می اندازم و به هیچ کس هم نمی گویم که به چه کسی رأی بدهد یا ندهد، چرا که تشخیص این مسئله برعهده خود مردم است.

    ایشان افزودند: گاهی که از دولت دفاع و حمایت می کنم برخی معنایی ناصحیح برای این مسئله جعل می کنند در حالی که من براساس وظیفه همیشه از دولت‌ها و خدمتگزاران کشور حمایت کرده ام، به‌خصوص هنگامی که می بینم دولتی بیشتر به محرومان رسیدگی می کند و در مقابل ظلم و استکبار می ایستد و مورد تهاجم غیر منصفانه نیزقرار می گیرد، اما این سخنان و رفتار بنده ربطی به انتخابات ندارد و اعلام موضع انتخاباتی نیست.

    حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به اقدام مسئولان امریکا در تبریک عید نوروز به مردم ایران افزودند: حتی در همین پیام تبریک نیز ملت ایران طرفدار تروریست و دنبال سلاح هسته ای خوانده شده است. آیا این تبریک است یا دنباله همان اتهامات؟

    برگزاری نشست انتخاباتی میرحسین با اعضای شورای مرکزی مجاهدین انقلاب

    نشست انتخاباتی شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب با میرحسین موسوی برگزار شد ، در این جلسه چند تن از اعضای شورای مرکزی سازمان مجاهدین به تشریح دیدگاه‌های سازمان درباره مهم‌ترین موضوعات داخلی و خارجی پرداخته و سپس پیش‌‌شرط‌های حمایت از میرحسین در انتخابات دهم ریاست جمهوری را اعلام کردند.  میرحسین نیز با نزدیک دانستن دیدگاه‌های خود با مباحث مطرح شده به ارائه تحلیلی از وضع موجود پرداخت و سپس برنامه‌های انتخاباتی‌اش را تشریح کرد.  پس از پایان این جلسه شورای مرکزی سازمان مجاهدین با فراخوانی مسئولان استانی سازمان، استراتژی انتخاباتی این سازمان را در انتخابات دهم ریاست جمهوری که مبتنی بر حمایت و پشتیبانی از کاندیداتوری میرحسین موسوی است اعلام کردند.

    منبع درآمد مخفی احمدی نژاد

    رئیس جمهوری اسلامی ایران هم چنان و با گذشت نزدیک به چهارسال از ریاست خود بر قوه مجریه از حقوق اداری استفاده نکرده و همچنان به دریافتی خود از دانشگاه به عنوان استاد دانشگاه قناعت می کند.

    هر چند خبر عدم دریافت حقوق توسط رئیس جمهور از مدت ها پیش بر سر زبان ها افتاده و رسانه ای شده بود و حتی استفاده نکردن رئیس جمهور از حق ماموریت های خود نیز در همان زمان بسیار مورد توجه قرار گرفت اما این بار خبرنگار جهان به منبع درآمدی ناگفته ومخفی برای رئیس جمهور دسترسی پیدا کرد که تاکنون خبری از آن منتشر نشده است.

    دکتر احمدی نژاد که پس از ریاست جمهوری به دلیل کم شدن حضورش در دانشگاه با کاهش دریافتی خود مواجه شده است و از طرفی با توجه به بالا رفتن مهمان ها و دیدار کنندگان با وی، رئیس قوه مجریه از مدت ها پیش اقدام به دریافت وام های با اقساط پایین نموده و گذران زندگی خود را که با مشکل مواجه شده از طریق وام های قرض الحسنه به انجام می رساند.

    این گزارش حاکی از آنست که تغییر مکان زندگی رئیس جمهور نیز که در خانه های سازمانی دولتی سکنی گزیده از دیگر نشانه های ساده زیستی رئیس جمهور در وضعیتی پایین تر از خط فقر است. چرا که خانه وی از داشتن معمولی ترین امکانات مانند مبل و دیگر وسایل محروم بوده و چینش موکت ها و وسایل زوار در رفته به حدی چشم را آزار می دهد که در سفری که سید حسن نصرالله به ایران داشته و به عنوان مهمان وارد خانه دکتراحمدی نژاد شده بود، دبیر کل حزب الله لبنان از چنین زندگی ساده و بی آلایشی به شدت اظهار تعجب و شگفتی کرده بود.

    بچه های یک مدرسه انگلیسی زبان در شیراز، سیرک ملی ایتالیا را به چالش کشیدند

    صدها دانش آموز دختر و پسر مدرسه انگیسی زبان مهر تابان که برای مشاهده سیرک به مکان برگزاری سیرک ملی ایتالیا در شیراز آمده بودند، در اقدامی خودجوش و با سر دادن شعارهایی به زبان انگلیسی و ایتالیایی، برگزاری این سیرک در کشورشان را محکوم و از بی توجهی مقامات سازمانهای دولتی از جمله سازمان محیط زیست ایران، نسبت به شکنجه و در بند کردن حیوانات به شدت انتقاد کردند.
    این دانش آموزان با در دست داشتن پلاکاردهایی که بر روی آنها شعارهایی در دفاع از حقوق حیوانات نوشته شده بود تا ساعتها مانع برگزاری این سیرک شدند.

    مدیران این مدرسه ضمن ابراز بی اطلاعی از این حرکت دانش آموزان، آنرا امری شخصی و ناشی از درک بالای دانش آموزان از مسائل روز دنیا عنوان کردند

     



  • کلمات کلیدی :
  •   نظرات شما  ( )

    نویسنده مطالب زیر:   سیزده 57  

    عنوان متن خاکی تر از خاک پنج شنبه 88 فروردین 27  ساعت 11:40 صبح

    ¨ امام را که پیدا کرد تمام نوشته های خود اعم از تراوشات فلسفی، داستانهای کوتاه ، شعر و ... را درون چند گونی ریخت و آتش زد!

    ”هنر امروز حدیث نفس است و هنرمندان گرفتار خودشان. به فرموده حافظ تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز. سعی کردم که خودم را از میان بردارم تا هر چه هست خدا باشد ، آنگاه این خداست که در آثار ما جلوه گر می شود ... ”

    ¨ جعبه شیرینی را جلو بردم و تعارف کردم . یکی برداشت و گفت : میتونم یکی دیگه هم بردارم ؟ گفتم : البته این حرفها چیه سید ؟ و سید یک شیرینی دیگر هم برداشت ،  اما هیچ کدام را نخورد . کار همیشه اش بود . هر جا که غذای خوشمزه یا شیرینی یا شکلاتی تعارفش می کردند ، بر می داشت ، اما نمی خورد ، می گفت : می برم با خانم و بچه ها باهم می خوریم. به ما توصیه می کرد که این خیلی موثر است  که آدم شیرینی های زندگی اش را با خانواده اش تقسیم کند . شاید برای همین هم همیشه در خانه نماز را به جماعت می خواند .

    ¨ زمستان 68 بود و در تالار اندیشه فیلمی که اجازه اکران نگرفته بود ، برای یک سری از دست اندرکاران فرهنگی پخش می شد.

    سالن پر بود از هنرمندان ، فیلمسازان ، نویسندگان و همه هم مدعی . در جایی از فیلم آگاهنه یا ناآگاهانه به حضرت زهرا (س) بی ادبی شد . داشتم با خودم کلنجار می رفتم و با هزار توجیه که بالاخره طرف هنرمند بزرگی است و حتما منظوری دارد ؟ خودم را آرام می کردم که ناگهان یکی فریاد زد : خدا لعنتت کند ! چرا داری توهین می کنی ؟! همه سرها به سمتش برگشت ، سید بود با همان کلاه مشکی و اورکت سبز کره ای همیشگی .

    ¨ اولین بار توی جمکران دیدمش . آن وقت هنوز نمیشناختمش . نشسته بود و با صدایی گرم ، دعا می خواند و نرم نرم می گریست . کنارش نشستم و دل به دعایش سپردم . دعا که تمام شد ، سلام و علیکی کردم و التماس دعایی . گفت : محتاج دعاییم و وقتی دیوان حافظ را در دستم دید ، ادامه داد : با حافظ همراهید ؟ گفتم : بله، آن را دوست دارم ، گفت : برایم باز کن . باز کردم . آمد : خرم آن روز کزین منزل ویران برم . گریست . من هم  گریستم گفتم: شما ؟! گفت : مهره ای گم در صفحه ی شطرنج الهی .

    ¨ به خاطر صدای گرم و گیرایش بارها و بارها به او پیشنهاد کار شد ، اما جز یکبار ،هیچکدام را نپذیرفت . یک کار دانشجویی بود به نام رقص علم . کار مستندی برای عزاداری امام حسین (ع). کار را دید متواضعانه برایش متنی نوشت و خودش هم برایش خواند . عشق (علیه السلام)

    ¨ دائم الوضو بود . مخصوصا هنگام کار می گفت : عالم تحت ولایت تکوینی الهی است و لذا هر چه بیشتر در مسیر قرب باشیم همه چیز حتی ابزار و ادوات هم بهتر عمل می کند  . نماز اولویت اولش بود . می گفت : هر کس سر نماز حواسش پرت باشد ، در زندگی هم حواسش پرت خواهد بود .

    ¨ شب قدر بود 21 ماه مبارک رمضان. نشسته بود پای مونتا‍‍ز حدود ساعت 3 بعد از نیمه شب بود . زنگ زدم سریع گوشی را برداشت گفتم شب قدری همه میرن قرآن سر می گیرند ، دعا می کنند تو هم کار می کنی ها ؟

    گفت تو از کجا می دانی که این کارها کمتر از قرآن سر گرفتن و عبادت کردن است . فردا که آمد ، متن دوتا از برنامه ها را که همان شب نوشته بود آورد . چیزی که در هر متن وجود داشت ، دعای شهادت بود : ای شهید ، ای آنکه بر کرانه ی ازلی و ابدی وجود بر نشسته ای دستی بر آروما قبستان نشینان عادات سخیف را از این منجلاب بیرون بکش .

    ¨ صبح جمعه بود . 19 فروردین 72 حدود 500 متر را درون میدان مین و به سمت قتلگاه طی کرده بودیم . بچه ها می گفتند برگردیم ولی سید برای فیلم برداری از قتلگاه اصرار می کرد . با صدای انفجار همه زمین خوردیم . لحظات اول کاملا به هوش بود . بکی گفت : حاجی چیزی نیست . سید گفت : مگر من میترسم که شما میخواهید منو دلداری بدید؟! وقتی روی برانکارد گذاشتیمش گفت مرا به عقب نبرید . بگذارید همین جا شهید شوم. ذکر می گفت تا اواخر میدان مین و دیگر از هوش رفت .

    ¨ آماده شدیم برای تشییع که ناگهان آقا ( رهبری ) تشریف آوردند . فاتحه ای خواندند و فرمودند : از قول من به خانواده شهید آوینی ، تسلیت بگویید ، هر چند خود بزرگترین داغدار این مصیبت هستم .


     

     



  • کلمات کلیدی :
  •   نظرات شما  ( )

    نویسنده مطالب زیر:   سیزده 57  

    عنوان متن معرفی کتاب پنج شنبه 88 فروردین 27  ساعت 11:39 صبح

     ”دا“

    تازه می فهمی دختر بودن یعنی چه؟

    اگر در خود نسبتی با دفاع مقدس و انقلاب اسلامی و آدم های آن احساس می کنید، اما ...!

    اگر به اردوی مناطق جنگی جنوب می روی و به یاد رشادت ها وحماسه ها و مظلومیت های رزمندگان دفاع مقدس 8 ساله اشک می ریزید، اما...!

    اگر دم از اصول گرایی و صدور انقلاب و ... می زنید اما ...

    اگر ... اگر ...

    اما کتاب ” دا ” را نخوانده باشید مطمئن باشید یک جای کارتان اشکال دارد (البته من که مطمئن هستم خیلیهایتان حتی نام این کتاب را نشنیده اید و تعجب هم نمی کنم در ایران ما این چیزها عادی است مخصوصا بین بچه های مذهبی! )

    مگر می شود آدمی با این همه اذعاهای فوق الذکر پرمخاطب ترین و برترین کتاب ادبی سال 87 را نخوانده باشد؟!! مگر می شود این همه دم از مبارزه با تهاجم فرهنگی وناتوی فرهنگی زد و این همه همایش و سمینارها و بریزو بپاش و... در مورد تهدیدات نرم برگزار کرد و هنوز ابزارها و استعداد ها و پتانسیل های فرهنگی خود را نشناخت؟!

    کتابی که از کارگردانان مشهوری چون مهرجویی، بنی اعتماد، میلانی و حاتمی کیا گرفته تا بازیگرانی چون تیموریان، سلیمانی و فرشچی گرفته، نویسندگان و منتقدان ادبی و حتی نمایندگان مجلس چون میرتاج الدینی و حداد عادل و وزرا و شخص رهبری آن را خوانده و تحت تاثیر قرار گرفته اند

    اصلا بگذارید جوری دیگر بگویم: یک کتاب در ژانر دفاع مقدس! حجم 800 صفحه! با قیمت 11 هزار تومان! در طی 9 ماه! ( باور کنید همه این هایی که گفتم در ایران ما شاخص منفی فرهنگی محسوب می شود به چاپ سی سوم برساند آن هم با این طیف وسیع مخاطب! آن هم در ایران ما ...،باور کنید از ابوالعجایب است.( آنهایی که دستی در بازار کتاب و نشر دارند می فهمند من چی می گویم)

    کافیست کتاب را به دست بگیری ... چند روز زندگی ات مختل می شود و مجبور می شوی یک نفس 800 صحفه را بخوانی، تازه بعد از خواندن کتاب مصیبتت شروع می شود ... تا مدت ها خاطرات دختر 17 ساله راوی کتاب مو بر بدنت سیخ می کند و نمی توانی صحنه های آن را از یاد ببری، شاید مثل خیلی ها پای کتاب اشک هایت جاری شود.

    به قول بعضی خواندگان تازه می فهمی زن بودن یعنی چه؟ دختربودن یعنی چه؟ خرمشهر یعنی چه و جنگ یعنی چه؟ یکی از علما گفته بود از وقتی ” دا ” را خوانده ام

    دیگر خجالت می کشم بگویم ما هم جبهه و جنگ بوده ایم.

    بگذریم ...

    چند کارگردان مطرح از جمله تهمینه میلانی و داریوش مهرجویی تمایل خود به ساخت اقتباسی سینمایی از این کتاب را اعلام کردند و مولف کتاب امتیاز به حوزه هنری یعنی ناشر کتاب هدیه کرده است. بعد از رمان های سفر به گرای 270 درجه، ارمیا و شطرنج با ماشین قیات این چهارمین کتاب انتشارات سوره مهر است که قرار اسیت به چهار زبان خارجی ترجمه شود.

    محل تهیه کتاب در شیراز:

    1. فروشگاه بچه های کتاب، چهارراه خیرات روبه رو مسجد خیرات  

    2. فروشگاه مرکز کتاب مدیریت فرهنگی دانشگاه شیراز، بازارچه پردیس ارم

    3. دارالکتب شهید مطهری، بلوار زند جنب مجتمع فرهنگی شلمچه 

     



  • کلمات کلیدی :
  •   نظرات شما  ( )

    نویسنده مطالب زیر:   سیزده 57  

    عنوان متن شعر پنج شنبه 88 فروردین 27  ساعت 11:38 صبح

    آدم های مقطعه (2)

    C

    D

    DVD

    LCD

    LSD

    LG

    ما نسل آدم های مقطعه ایم، آقای مدیر!

    با حرف های بریده بریده و سمینارهای ابتر

    که جان می دهد برای Bluetooth شدن

    و شاهکارمان مسول روابط عمومی است

    که SMSهای خوبی می فرستد

     و استاد تشکیل ستاد خبری است

    حتی وقتی همه می دانند

    که هیچ خبری نیست!

    به سم ضربه اسبان مجاهدان سوگند

    می ترسم از PERDE

    از MAXIMA

    از ELEGANCE

    مخصوصاً از پرشیای جنابعالی در خیابان جردن

    و نمی ترسم از رزم ناوهای آمریکایی در خلیج فارس

    از اتاق های جنگ باکم نیست

    اما در اتاق شما حس خوبی ندارم!

    وقتی چمران را چسپانده اید به سینه ی دیوار

    وChe Govara در دانشگاه تهران سیگار    می کشد

    از عکس شهدا می ترسم

    از شماره سریال مشاوران مذهبی

    و از آدم فروش ها و فاحشه های ونک و صادقیه

    از همه ی این ها می ترسم آقای مدیر

    اما از قطعنامه های شورای امنیت نمی ترسم

    و از Cristian Amanpour

    از آگهی های آیندگان و گاج

    از فرم های کاریابی

    از سریال های طنز نود قسمتی

    از برنامه ی نود

    و از پخش مستقیم لیگ های انگلیس و آلمان و ایتالیا می ترسم

    وقتی آمریکا با پرچم Nestle

    در رگ های شما می دود

    که در نمایشگاه ها و جشنواره ها

    حرف های کارشناسی می زنید

    اتوبوس ها در ترافیک جوش می آورند

    از داغی صدای شما

     که از لزوم نقد سازنده می گویید

    ما روی موج رادیو جوان پیر شده ایم

    و در صف های ورزشگاه آزادی

    واحد موسیقی را تعطیل کنید

     و کنسرت های شجریان را

    بگذارید به مدرسه برگردیم

    و دسته جمعی سرود بخوانیم

    واحد تئاتر را تعطیل کنید

    و نمایش های مذهبی را

     بگذارید به مسجدها برگردیم

    و روضه بشنویم

    آسمان به زمین می آید

    اگر پای تلویزیون ها خوابمان نبرد؟



  • کلمات کلیدی :
  •   نظرات شما  ( )

    نویسنده مطالب زیر:   سیزده 57  

    عنوان متن شعر پنج شنبه 88 فروردین 27  ساعت 11:37 صبح

    آدم های مقطعه (1)

    C

    D

    DVD

    LCD

    LSD

    LG

    حروف قطعه قطعه نازل می شوند

    حروف قطعه قطعه مان می کنند

    ما آدم های مقطعه ایم

    محصول نسل جدید رایانه های Microsaft

    و Ford خدای عصر جدید،

    پیامبرانش را

    با پیام های بازرگانی به سوی ما می فرستد:

    C”

    D

    DVD

    LCD

    LSD

    LG

    ما شما را بیهوده زنده نمی گذاریم

    شما زنده اید

    تا با Liberal democraci  تفاوت را

    احساس کنید

    زندگی دکمه بازگشت ندارد

    اما هرگاه میل مان بکشد

    دکمه های مرگتان را می فشاریم

    پس آیا نشانه های ما را در هیروشیما نمی بینید؟

    آیا عبرت نمی گیرید از ویتنام؟

    از عراق و افغانستان؟

    این است عطای Leviathan:

    آزادی به قیمت امنیت

    مغز در مقابل شکم

    نفت در برابر غذا

    ما شما را بیهوده زنده نمی گذاریم

    شما زنده اید تا خرید کنید ...“

    ...

    بسم ا... الرحمن الرحیم

    اقتربت الساعه و انشق القمر

    می ترسم از  امکانات مونیتورهای SAMSUNG

    از قابلیت های گوشی NOKIA

    و دوربین های SONY

    می ترسم از میزهای قشنگ

    و مدیران خوش صحبت

    از مجریان دل مرده در پخش های زنده

    از پسران عصبی و تنها

    و دختران با روابط عمومی بالا

    من که بماند، پدرم هم می ترسد

     



  • کلمات کلیدی :
  •   نظرات شما  ( )

    نویسنده مطالب زیر:   سیزده 57  

    عنوان متن شماره 16 چهارشنبه 88 فروردین 26  ساعت 9:33 عصر

    دیپلماسی مقاومت نظریات روابط بین الملل 16      برای آیندگان (نامه حضرت امام (ره)) 16 

      قرائتی جدید از تعهد و خوشنامی 16     خواجه پنجه طلا 16      شهید محمد مهدوی 16  

     گفته ها و شنیده ها 1/2 16       گفته ها و شنیده ها 2/2 16       پشت صحنه این شماره 16 

     آدم های مقطعه 2/2 16      آدم های مقطعه 1/2 16         سرطان اجتماعی فساد 16



  • کلمات کلیدی :
  •   نظرات شما  ( )

    نویسنده مطالب زیر:   سیزده 57  

    عنوان متن دیپلماسی مقاومت نظریات روابط بین الملل 16 چهارشنبه 88 فروردین 26  ساعت 9:25 عصر

     بی شک ورود ایران اسلامی به کلوپ هسته ای جهان، آن چیزی نبود که قدرتهای جهان خواستار آن بودند. در دورانی که شاهد به زانو درآمدن اقتصاد بحران زده  غرب می باشیم، به خوبی به ثمرات ایستادگی در بعد بین المللی وپافشاری بر حقوق مسلمه خود پیمی بریم. ادامه مطلب...


  • کلمات کلیدی : یادداشت هفته
  •   نظرات شما  ( )

    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    پاسخی به یک منتقد
    هوشیار باشیم ! نقض قانون با شعار دفاع از قانون .
    [عناوین آرشیوشده]


     

    Powered by : پارسی بلاگ
    Template Designed By : MehDJ